«ههلاوه مهلاوه»، «ههلاوه مهلاوه» بچهها در کوچه با صدای بلند این جلمه کُردی را پشت هم تکرار میکردند و به هر خانهای که نزدیک میشدند، صدایشان بلندتر میشد. آنها اینقدر این جمله را تکرار میکردند تا صاحبخانه در را باز کند و به آنها که مژده عید را آورده بودند، عیدی بدهد.
به گزارش مرز نیوز وبه نقل ازایرنا آنها آمده بودند که آیین «هه لاوه مهلاوه» را که یک رسم قدیمی در کردستان است، به جا بیاورند؛ آیینی که چند روز قبل از عید نوروز شروع میشود و تا روز عید ادامه دارد.
به یکی از خانهها که نزدیک شدند، صاحبخانه با ظرفی پر از شیرینی و شکلات، تخممرغهای رنگی و آجیل، در را به روی بچهها باز کرد و آنها با صدای بلندتر از قبل شعر را اینطور ادامه دادند: «شتیکمان بو بخهنه بن تاوه، یا خودا کورهکهتان ببی به زاوا، کیچتان نهبی به چاوا»؛ یعنی «هدیه نوروزی را برایمان بیاورید و امیدواریم پسرتان داماد شود و دخترتان چشم نخورد». و صاحبخانه به هر یک مشتی آجیل و شکلات و یک تخممرغ رنگی هدیه داد، دختر بچهها آنها را در دامن رنگی لباسشان جا دادند و پسرها آنها را در جیب شلوار کُردیشان گذاشتند و آوازخوان به سمت خانه بعدی روانه شدند.
هر گوشه از کردستان را که نگاه میکردی، رنگ بود؛ نه تنها طبیعت زیبای کردستان در آن روز خودنمایی میکرد، بلکه لباس رنگی زنان نیز چهره خاصی به شهر بخشیده بود. روز چهارشنبهسوری یا به قول خودشان «چوارشهمه کوله» بود و خانوادهها بعد از برگشتن از سر کار برای اجرای مراسم چهارشنبهسوری راهی دشت و صحرا میشدند. هر گوشه از طبیعت کردستان را که نگاه میکردی، دستهای همراه خانواده و دوستان خود مشغول جشن و پایکوبی بودند.
از کنار یکی از خانوادهها که رد میشدم، زنی را دیدم که در حال قیچیکردن موی دخترش بود، از او علت این کار را پرسیدم در پاسخ گفت: «با این کار دردها و ناراحتیها را در سال جدید دور میاندازیم». این را که گفت قیچی را از او گرفتم و من هم چند تار از موهایم را قیچی کردم و به دست باد سپردم تا ناراحتیهایم را با خود ببرد و سال خوبی را آغاز کنم.
البته همه مردم کردستان به این شکل چهارشنبهسوری را جشن نمیگیرند؛ در برخی دیگر از مناطق گروهی از مردم پیش از طلوع آفتاب کنار جویهای آب روان یا رودخانهها و چشمهها میروند و به آب نگاه میکنند و آن را به فال نیک میگیرند. آنها کوزهای سفالی و تازه را که تا آن موقع آبی درون آن نریختهاند، با خود به کنار چشمه میبرند و بعد از اینکه آن را پرآب کردند، سهبار از روی آن میپرند. سپس ناخنها و چند تار موی سر را قیچی میکنند و در آب چشمه یا رودخانه میریزند. پس از انجام این کارها زنان کوزههای پرآب را به روستا میبرند تا میان مردم تقسیم کنند.
از دیگر رسمها در این صبح زود، عوضکردن بعضی از لباسها در کنار چشمه و شستن دست و صورت در آن است. هنگام تعویض لباسها یک تکه از لباسهای جدید باید قرمزرنگ باشد. در بیجار و روستاهای آن نیز مردم کمی اسپند در آتش میریختند و پابهپای سوختن اسپند، مقداری پیاز، چند جفت جوراب کهنه و ظروف شکسته را از خانه بیرون میانداختند.
در سنندج نیز یک جاروی کهنه را که در زبان کردی «گزکه کوتهره» خوانده میشود، آتش میزدند و داخل کوزهای سفالی و شکسته میانداختند و مقداری اسپند در آن میریختند. سپس همه افراد خانواده از روی آن میپریدند. پس از سوختن جارو و خاموششدن آن، کوزه را جلوی در حیاط میبردند و جلوی خانه به زمین میزدند و میشکستند.
هوا تاریک بود؛ تعداد زیادی از خانوادهها همچنان در دشت، دور آتشی که به پا کرده بودند، مشغول رقص و آواز بودند، به شهر که نزدیک شدیم مردم با همان لباسهای رنگی در رفتوآمد بودند. در یکی از کوچههای شهر که تقریبا خلوت بود، دختر جوانی گوشش را به در خانه همسایه چسبانده بود، به صحبتهایشان گوش میداد؛ فالگوش نیز از دیگر رسمهای این روزها در کردستان است و پابهپای تاریکشدن هوا، دختران و پسران به آرامی و بهطوری که دیگران متوجه هدف آنها نشوند، به در خانه همسایهها میروند و به سخنان آنها گوش میدهند. اگر در میان گفتهها جملههایی شنیده شود که مبنیبر تأیید نیت شنونده باشد، آن را به فال نیک میگیرند و اگر نبود فال بد بوده است. این کار را تا سهبار در سه خانه انجام میدهند.
**نوروز
بالاخره روز موعود، یعنی نوروز که برای کُردها اهمیت ویژهای دارد، رسید. زن و مرد، دختر و پسر همه لباسهای کردی نوی خودشان را به تن کردند. با تاریکشدن هوا، آتشها یکی پس از دیگری جلوی خانهها روشن میشد و صدای انفجار ترقه از هر خانه و کوچهای به گوش میرسید. یک آتش بزرگ هم در اصلیترین مکان شهر به پا بود که زن و مرد دور آن جمع شده بودند و بعد تعدادی از جوانان مشعلهای خود را با شعله آتش بزرگی که به پا بود، روشن کردند و دنبال هم به راه افتادند؛ مانند ستارهای درخشان هنگام بالارفتن از تپه و پشتبامها میدرخشیدند و با نور آن همهجا را روشن کرده بودند.
شعلههای آتش که روشن شد، مراسم اصلی با ساز و رقص کُردی آغاز شد. البته در برخی از شهرها مانند قروه رسم بر این است که دیگر همسایهها به پشتبام خانواده عزادار میروند و آتش روشن میکنند و در روز عید نیز ناهار را که معمولا پلووخورش است، به خانه همسایه عزادار میبرند. شام شب عید در بیشتر نقاط کردستان حلواست. همچنان که ایرانیان باستان سال نو را با خوردن شکر و عسل آغاز میکردند، اهالی کردستان نیز با خوردن حلوا کنار شام شب عید سال جدید را به کام خود شیرین میکنند.
**کوسه و کوسهژن
صدای سازودهل که به گوشمان رسید، دو نفر با لباسهای عجیب و صورتهایی که آن را نقاشی کرده بودند نمایان شدند و شعر و آواز میخواندند. آنها «کوسه» و «زن کوسه» بودند. کوسهگردی از جمله بازیها و نمایشهایی است که تا دو دهه پیش بهعنوان مقدمه نوروز در استان کردستان برگزار میشد. فردی از اهالی روستا (معمولا شبان روستا) که ظاهری غیرعادی و درعینحال مضحک به خود میدهد. کوسه، شاخهایی از چوب و داس برای خود درست کرده و ریشی از پنبه یا پشم و سبیل درازی از موی بز میسازد. کوسه و زنش به همراه جمعی از جوانان شروع به گشتزنی میکنند و موجب شوخی و خنده مردم میشوند. آنها آنقدر آنجا میمانند، میرقصند و مردم را میخندانند تا به آنها هدیهای بدهند و آنجا را به مقصد دیگری ترک کنند.
البته این تنها مراسم در شب عید کردستان نیست. یکی دیگر از مراسمی که کودکان به آن خیلی علاقه دارند، مراسم شالاندازی است. آنها شال دور کمرشان را که اغلب شال لباس کُردی است از بالای پشتبام در جلوی پنجره خانه همسایهها آویزان میکنند و با خواندن شعر میخواهند به آنها عیدی بدهیم. بعد از گذاشتن هدایا در داخل شال توسط صاحبخانه که شامل پول، تخممرغ رنگی، میوه و شکلات و شیر میشود، کسی که شال را پایین فرستاده با صدای «هه لیکیشه» (بکش بالا) صاحبخانه، آن را بالا میکشد.
امروز با وجود تغییر بافت ساختمانها، این رسم همچنان برقرار است و جوانان شال را از پشتبام و از مقابل پنجرههای ساختمان پایین میکشند و همچنان هدایای خود را از صاحبخانه دریافت میکنند.در کردستان این جشن و پایکوبیها و بهپاکردن آتش تا روز ۱۳ فروردین ادامه دارد و در پایان روز ۱۳ فروردین مراسم خاصی مانند پرتکردن سنگ به پشتسرشان و گرهزدن سبزه و … را انجام میدهند و جشن نوروز را به پایان میرسانند.
**نوروز در افسانه و تاریخ کردستان
در فرهنگ شفاهی و اسطورههای قوم کُرد، عید نوروز به داستان جدال «کهموورس» (کیومرث) با اهریمن نسبت داده میشود. اهریمن با کیومرث که نژادش کرد بوده به دشمنی پرداخت و جنگ در کوهستانهای «رواندز» آغاز و قرار شد سپاه او در صورت پیروزی بر لشکر اهریمن، بر ستیغ کوهها و بالای تپهها و گردنهها، برجهایی از آتش برافروزند.
سرانجام ۱۰ روز قبل از نوروز امروزی، آتش بر بالای کوهها زبانه میکشد و پادشاه فرمان میدهد نهتنها آن روز، بلکه ۹ شبانهروز پس از آن را نیز همراه با افروختن آتش به جشن و سرور بپردازند و به همین دلیل این عید را «جهژنی نو روژ» (عید نُه روز) نامیدهاند.
در افسانهای دیگر، عید نوروز را به پیروزی کاوه آهنگر بر ضحاک و برتختنشاندن فریدون نسبت میدهند. بر اساس این افسانه، ضحاک که بر دوش خود دو مار حمل میکند، کردستان را اشغال میکند تا اینکه کاوه آهنگر با یاری گروهی از ستمدیدگان رادمرد تصمیم به کشتن ضحاک میگیرند. پس از این واقعه، مردم بعد از سالها ظلم و ستم ضحاک، باز رسم دیرین «که موورس» را زنده میکنند و مدت ۲۰ شبانهروز به شادی و سرور میپردازند.