مرزهای پیش از سکونت
خطوط مرزی ترسیم شده را در نواحی خالی از سکنه، پیش از آمدن اجتماعات انسانی می توان بهترین گونه خطوط مرزی نامید. از آنجا که مردم بتدریج در اطراف این خطوط ساکن شده اند و وضع خود را با مرز تطبیق داده اند، از این نظر هیچ اشکالی به وجود نیامده است. بهترین نمونه، خط مرزی بین آلاسکا و کانادا است که در زمان تعیین آن هیچ کس در آن نواحی زندگی نمی کرد و این ناحیه بعدها مسکون شد.
مرزهای تطبیقی
مرزهایی که با توجه به جغرافیایی انسانی نواحی و منطبق با الگوهای فرهنگی- قومی تعیین می شود به مرزهای تطبیقی معروفند. بهترین نمونه، خط مرزی هندوستان و پاکستان است که پس از استقلال و جدا شدن پاکستان از هند بوجود آمد. در تعیین خط مرزی میان این دو کشور کمال دقت بعمل آمد تا خطوط مرزی طوری ترسیم شوند که در حد امکان نواحی مسلمان نشین را از نواحی هندونشین جدا کنند؛ ولی در عمل به دلیل دو ناحیه متمرکز مسلمان نشین (پاکستان شرقی سابق که امروز بنگلادش نامیده می شود و پاکستان غربی سابق که امروز جمهوری اسلامی پاکستان را تشکیل داده است) و تعداد زیاد مردم مسلمان که به طور پراکنده در مناطق گوناگون شبه قاره هند زندگی می کردند، باز هم مشکلات مرزی بروز کرد. با وجود این، این گونه مرزها از نظر کارکرد جزء مرزهای خوب به شمار می روند و حداقل کشمکش و اختلافات سیاسی را در پی دارند.
مرزهای تحمیلی
به خطوط مرزی که بدون توجه به سیمای فرهنگی ناحیه و تنها بر اثر سیاست بین المللی به وجود آمده اند، مرزهای تحمیلی گفته می شود. در نتیجه ترسیم این خطوط مرزی، مردمی که از یک قوم و نژاد بوده، زبان و فرهنگ مشترک دارند، از یکدیگر جدا شده و تحت لوای حکومت های جداگانه به سر می برند.
مرزهای متروکه
این گونه مرزها همانگونه که از نامشان پیداست، اعتبار خود را به عنوان مرز سیاسی از دست داده اند، ولی آثار آنها هنوز در چشم اندازها نمایان است. برای نمونه، مرز بین سومالی و بریتانیا با اتیوپی را در شاخ آفریقا می توان ذکر کرد. این گونه مرزها، هنگامی اهمیت می یابند که نماینده دو نوع احساس مختلف سیاسی- اجتماعی باشند.
منبع: کتاب جغرافیای مرز با تاکید بر مرزهای ایران
به گزینی: الناز قنبری