سفر اخیر رییس جمهوری اسلامی ایران به باکو از جنبه های مختلف حائز اهمیت بود. پیوستگی های تاریخی انکار ناپذیر تاریخ و فرهنگ مردم آن سوی ارس به ایران، قرار گرفتن جمهوری باکو به عنوان یکی از ۴ کشور با حداکثر جمعیت شیعه جهان، تحرکات پنهان و آشکار آزادانه گروه های تجزیه طلب ضد ایرانی در باکو، تبلیغات گسترده ضد ایرانی و به ویژه ادعاهای ارضی علیه تمامیت ارضی ایران توسط رسانه ها و مقامات باکو، سوء استفاده آمریکا و اسراییل از ابزار های جاسوسی آن سوی ارس علیه ایران و …همه پتانسیل های مثبت و منفی نهفته در روابط دو کشور است که مقام نخست اجرایی دولت ایران باید آن ها را در اولویت نخست انتظارات دولت ایران از دولت باکو مطرح نماید.
هویت تاریخی سرزمین های جدا شده از ایران
مالكیت ایران بر سرزمین های جدا شده از كشور ایران بزرگ به موجب قرادادهای گلستان و تركمانچای مساله ای نیست كه بتوان آن را انكار نمود ؛ همان طور كه بر اساس اسناد تاریخی ملاحظه گردید اكثر شهرهایی كه توسط مورخان و جهانگردان معرفی شده اند به عنوان شهرهایی از یك اقلیم ایرانی از آنها نام برده شده است که بعدها به موجب عهدنامه گلستان در سال ۱۸۱۳ میلادی از ایران جدا گردیده اند .
در فصل سوم عهدنامه تحمیلی گلستان كه در سال ۱۸۱۳ م پس ازجنگ های دوره اول روسیه علیه ایران بین دو كشورمنعقد گردیده است چنین آمده است : ‹‹ اعلیحضرت قدر قدرت ، پادشاه اعظم كل ممالك ایران به جهت ثبوت دوستی و وفاقی كه به اعلیحضرت خورشید مرتبت امپراطور كل ممالك روسیه دارند به این صلحنامه به عوض خود و ولیعهد ان عظام تخت شاهانه ایران ، ولایات طالش را با خاكی كه الان در تصرف دولت روسیه است و تمامی داغستان و گرجستان و محال شوره گل و آچوق باشی و گروزیه و منگریل و آبخاز و تمامی اولكا و اراضی كه در میانه قفقاز و سرحدات معینه الحالیه بود و نیز آنچه از اراضی الی كنار دریای خزر متصل است مخصوص و متعلق به ممالك ایمپریه روسیه می دانند .››
به موجب این فصل از عهد نامه گلستان مناطق عمده ای شامل گرجستان ،ولایات ساحلی دریای سیاه ،باكو، دربند ،شیروان،قره باغ ،شكی ، گنجه ،مغان و قسمت علیای طالش از ایران منتزع گردیده است .
همان طور كه از فصل سوم بر می آید مناطق مندرجه دراین قسمت جزء مملكت ایران محسوب می گردید كه از ایران جدا شده است دلیل این گفته این كه اگر امپراطوری قدرتمند روسیه در زمان انعقاد عهد نامه مناطق فوق را جزء خاك كشور ایران نمی دانست چه نیازی به انعقاد قرارداد و گرفتن تاییدیه مبنی برواگذاری این سرزمین ها از دولت تضعیف شده ایران آن زمان داشت ؟آیا این مطلب به تنهایی نمی تواند حاكی از ایرانی بودن سرزمین های فوق الذكر باشد ؟
مطلب دیگر این كه اگر انعقاد عهدنامه گلستان ،طبق ادعای گروه های تجزیه طلب به منظور تقسیم سرزمینی به نام آذربایجان به دوقسمت جنوبی و شمالی بوده كه قسمت جنوبی آن به ایران واگذار شده است چرا در این قرار داد به این موضوع اشاره نشده و اگرعهدنامه گلستان ، قرار دادی برای تقسیم خاك آذربایجان بین ایران و روسیه بوده چرا در این قرار داد هیچ اشاره ای به سهم ایران و حدود جغرافیایی این سهم خیالی نگردیده است؟
حدود تاریخی آذربایجان واقعی کجا است؟
تحریف مهمی که همواره توسط دشمنان ایران بدان دامن زده شده تا بین مردم قفقاز و ملت بزرگ ایران جدایی ایجاد نماید، این است که نام سرزمین های جداشده از ایران را در راستای اهداف موهوم خود عوض کنند.بر همین اساس نام تاریخی و ثبت شده اران و شروان در سال ۱۹۱۸ به جمهوری آذربایجان تغییر داده شد، و با ترویج این نام امروزه نام غیر واقعی آذربایجان شمالی را ابداع کرده اند تا به زعم آنان به نتیجه منطقی اطلاق آذربایجان تاریخی به مرکزیت تبریز، به آذربایجان جنوبی و در نهایت هدف شوم تجزیه این منطقه تاریخی از ایران دامن بزنند.
این در حالی است که حدود و ثغور آذربایجان و ارّان (جمهوری کنونی آذربایجان) در متن های تاریخی به دو سرزمین متفاوت و جدای از هم اطلاق می گردند. به نحوی که حدود آذربایجان در این مراجع و کتاب ها هیچ گاه، بخشی از سرزمین های قفقاز دانسته نشده و به هیچ روی در گذشته های دور و نزدیک به سرزمین هایی که در شمال رود ارس واقع هستند “آذربایجان” گفته نشده است.
در منابع معتبر تاریخی و آراء جغرافیدانان و مورخان بزرگ یك مساله مشخص و مبرهن است و آن این كه سرزمین های شمال ارس تحت عنوان آلبانیای قفقاز یا اران و شروان غیر از آذربایجان بوده است و آذربایجان صرفا به سرزمین های جنوب ارس اطلاق می گردیده است .
اصطلاح آلبانیای قفقاز در نوشته های جغرافی نگاران مختلف به شكل های مختلف آمده است،مورخان و جغرافی نگاران یونانی و بیزانسی این سرزمین را آلبانیا ، جغرافی نگاران ارمنی نام این سرزمین را آغوان و آلران و جغرافی نگاران مسلمان نام آن را الران و اران نامیده اند .
“استرابون” مورخ و جغرافی نگار معروف چنین می نویسد : ‹‹ آلبانیا سر زمینی است كه از جنوب رشته كوه های قفقاز تا رود كر و از دریای کاسپین تا رود آلازان امتداد دارد و از جنوب سرزمین ماد آترو پاتن محدود است .››
از این نوشته یك نكته مسلم می گردد و آن این كه آلبانیای قفقاز عنوان آذربایگان (آذربایجان) نداشته و با آن نیز یكی نبوده است .
۲-کتاب “البلدان”، از ابن فقیه ابوبکر احمد بن اسحاق همدانی که از جغرافی دانان مشهور بود و در ۲۹۰ه ق، این کتاب را تالیف کرد. در ترجمه مختصر حسن مسعودی از البلدان از انتشارات بنیاد فرهنگ ایران ،سال ۱۳۴۹هجری خورشیدی، در صفحات ۱۲۸ و ۱۳۰ به طور آشکار و صریح آمده است:
“آذربایجان از یک سو رود ارس و از سوی دیگر مرز زنجان و حدود دیلمستان و طارم و گیلان را شامل می شود.”
۳-” اصطخری “كه از جهانگردان قرن های سوم و چهارم هجری قمری بود و در سال ۳۴۶هجری قمری در گذشت به هنگام یاد كردن از آذربایجان و آران آن ها را جدا گانه نام می برد و در كتاب خود با موضوع المسالك و الممالك بخشی را با عنوان ‹‹ صورت ارمنیه ،اران و آذربیجان ››آورده است .او نیز همانند مورخان وجغرافی نگاران دیگر از قبیل مقدسی ،ابن حوقل و ابن فقیه اران را از آذربایجان جدا می داند و شهرهای آران را چنین می نامد ‹‹بیلقان، ورثان ،بردیج ، (برزنج)، شماخی ، شیروان ، آبخاز ، شابران ،قبله ، شكی ، گنجه ، شمكورا››
۴- کتاب “صورة الارض”، نوشته ابن حوقل ابوالقاسم محمد بغدادی، منصوربن نوح سامانی که در نیمه اول سده چهارم هجری نگاشته شده است. ترجمه دکتر جعفر شعار از انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، سال ۱۳۴۵هجری خورشیدی. در صفحه ۸۲کتاب در نقشه ای که از سرزمین های ارمنستان، آذربایجان و اران ارائه کرده است رود ارس را مرز میان آذربایجان و اران دانسته و می نویسد: “مرز ناحیه ی الران از طرف جنوب رودخانه ارس در ساحل آن شهر ورثان است. “و در صفحه ۹۵، فروانروایان اران را تابعان امیران آذربایجان نوشته است.
۵- در “نزهة القلوب” از حمدلله مستوفی به اهتمام دکتر دبیر سیاقی، تهران، ۱۳۳۶ هجری خورشیدی ، ص۳۵، نام شهرهای آذربایجان چنین آمده است:
“تبریز، اوجان، طسوح، اردبیل، خلخال، دارمرزین، شاهرود، انار، مشکین آباد، ارجاق، اهر، تکلفه، خیاو ، درآورد، قلعه کهران، کلیبر، گیلان، فصلون، مردان قم، نوذر، خوی، سلماس، ارومیه، اشنویه، سراو(سراب)، میانج(میانه)، کومرود، مراقه، دهخوارقان، نیلان، مرند ، دزمارزنجان، زنور، آزلو، ماکو.” ص ۸۵ و ۱۳۲
۶- کتاب “احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم” به زبان عربی تالیف شمس الدین ابو عبدلله محمد بن احمد بن ابی بکر البناء البسار مقدسی (چون در بیت المقدس متولد شده به مقدسی شهرت یافته است)، تولد ۳۴۵ه.ق. وفات ۳۷۵ یا ۳۸۱ ه. ق. ،سیاح و جغرافی نویس دوره سامانی، چاپ لندن، ۱۹۰۶میلادی، در صفحه ۲۵۹ نوشته است:
“اران سرزمینی است جزیره مانند، میانه ی دریای خزر(کاسپین) و رود ارس که رودخانه ی نهرالملک (رود کورا) از طول آن را قطع می کند. مرکز آن بردعه و شهر های آن تفلیس، قلعه، خنان، گنجه، شمکو، بردبج، شماخی، شیروان، شابران، دربند، قبله شکی و ملازگرد (بلاش کرت)”.
۷- کتاب “المسالک والممالک”. نوشته ی ابوالاسحاق ابراهیم اصطخری، به کوشش ایرج افشار، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۴۷ هجری خورشیدی ، در صفحه ۱۷۶ آورده است: “میان آذربایجان و اران رودی است که آن را ارس گویند. آن چه در شمال و مغرب این دو رود نهاده است از “اران” و آن چه در سوی جنوب قرار گرفته است از اذربایجان است.”
۸- در کتاب “المعجم البلدان” نوشته شهاب الدین ابو عبدلله یاقوت ابن عبدالله حموی بغدادی، مشهور به یاقوت ابن عبدالله حموی، وفات ۶۲۶ه ق، چاپ لایپزیک آمده است:
“اران اقلیمی است مشهور که هم مرز آذربایجان است و رود ارس میان آذربایجان و اران است.” صفحه۱۸۳
۹- کتاب “تقویم البلدان”، در جغرافیا، اثر ابوالفداء اسماعیل ابن علی ابن محمود ابن عمر ابن شاهنشاه ابن عیوب، ملقب به عماد الدین، مورخ و جغرافیا دان (تولد دمشق ۶۷۲ ه.ق. ؛ وفات ۷۲۲ه.ق.).
در صفحه ۳۷۶می نویسد:
“اران اقلیمی است مشهور که هم مرز آذربایجان است.”
۱۰-“یاقوت حموی” كه در قرن هفتم هجری قمری زندگی می كرده است در كتاب معجم البلدان در خصوص اران چنین نوشته است : “اران نامی است ایرانی ،دارای سرزمینی فراخ و شهرهای بسیار كه یكی از آنها جنزه است و این همان است كه مردم آن را گنجه گویند و بردعه و شمكور و بیلقان (از شهرهای دیگر اران است) و میان آذربایجان و اران رودی است كه آن را ارس گویند آنچه در شمال و مغرب این رود نهاده است از اران و آنچه در جنوب قرار گرفته از آذربایجان است” .
۱۱- “برهان قاطع” نوشته محمد حسین بن خلف تبریزی متخلص به برهان، به اهتمام شادروان دکتر محمد معین. در جلد۱، از چاپ دوم، سال ۱۳۶۱هجری خورشیدی، صفحه ۹۶، در قرن یازدهم هجری قمری می نویسد: “ارس به فتح اول و ثانی و سکون سین بی نقطه، نام رودخانه ای است مشهور که از کنار تفلیس و ما بین آذربایجان و اران می گذرد.”
۱۲- ” تاریخ عالم آرای عباسی”،نوشته اسکندر بیک منشی، که در روزگار صفویان می زیسته است. در صفحات ۱ تا ۱۶ از آذربایجان ،جداگانه نام برده است و از “شروان، اران و گرجستان” جداگانه یاد کرده است. او این کتاب را در ۱۳۰۸ه ق به پایان رسانیده است.
۱۳- در همین رابطه “احمد کسروی” در کتاب “شهریاران گمنام” می نویسد: “…ندانسته ایم که برادران ارّانی ما که حکومت آزادی برای سرزمین خود برپا کرده و می خواستند نامی بر آنجا بگذارند، برای چه نام تاریخی و کهن خود را کنار نهاده، دست یغما به سوی آذربایجان دراز کرده اند و چه سودی را از این کار شگرف خود امیدوار بودند؟ با این امر، برادران ارّانی ما در آغاز زندگی ملی و آزاد خود، پشت پا به تاریخ گذشته ی سرزمینشان می زنند و این خود زیانی بزرگ است و آنگاه تاریخ چنین کار شگفت سراغ ندارد.” ص ۲۶۵، انتشارات امیرکبیر،۱۳۳۵هجری خورشیدی
۱۴- استاد “بارتولد” دانشمند روس كه مدتی ازعمرش را در وزارت امور خارجه روسیه و خدمت در كارهای سیاسی گذراند به صراحت این نكته را اعتراف کرده كه نام و عنوان آذربایجان قفقاز تنها پس از انقلاب ( انقلاب بولشویکی روسیه در سال۱۹۱۷میلادی )به كار گرفته شده است.
هم چنین ایشان پیرامون علت گذاردن نام آذربایجان بر قفقاز چنین می نویسد : ‹‹ نام آذربایجان برای جمهوری آذربایجان از آن جهت انتخاب شد كه گمان می رفت با برقراری جمهوری آذربایجان ؛ آذربایجان ایران و جمهوری آذربایجان یكی شوند ».”Bartold v.v., Sochinenilia, Tom ,chast 1 .moskva,izdatolstvo vostachnoi literatury,) 1983,) str, .782
پیشینه تاریخی علائق بازگشت به مام میهن
با وجود تبلیغات فراوان و وارونه نمایی های تاریخ توسط دشمنان ایران، گرایش مردمی به ویژه شیعیان آن سوی ارس همواره رو به ایران بوده است و استنادات تاریخی زیادی در این علائق وجود داشته که چند نمونه آن در پی می آید:
۱-پس از جنگ های ایران و روس ، شیعیان قفقاز همواره آرزو داشتنه اند به ایران بپیوندند و در جمع خانواده قدیم خویش زندگی كنند . به همین منظور در جریان نهضت مشروطیت در ایران شور و شعفی فوق العاده ابراز داشتند ؛ متفكران ،شاعران و نویسندگان قفقازی گرایشی فراوان نسبت به مشروطیت از خود نشان دادند و حتی گروهی از رزمندگان پای در میدان نبرد گذاردند و با مستبدان به پیكار برخاستند كه متاسفانه با شكست نهضت مشروطیت آرزوی آنان در خصوص پیوستن مجدد به ایران بر آورده نشد.
۲-در طی جنگ جهانی اول(۱۹۱۸-۱۹۱۴) ، مردم نخجوان با امضاء ده ها هزار نفری طوماری از ایران خواستند كه نخجوان به ایران ملحق گردد كه متاسفانه با کارشکنی انگلیس از طرح این موضوع توسط دولت وقت ایران در مجمع سران کشور های جهان جلو گیری شد. این مورد نشان دهنده تجربه تاریخ زندگی اهالی آن دیار در سایه حكومت ایران قبل از اشغال روسیه می باشد.
۳-در فاصله سقوط نظام امپراتوري روسيه و استقرار نظام جديد كمونيستي، و به ویژه با وعده لنین مبنی بر الغای قرار دادهای استعماری دوره تزاری (از جمله قرار دادهای گلستان و ترکمان چای) فرصت تاریخی براي بازگشت ایران شمالی به میهن عزیز ما فراهم آمد، ولي در غفلت سران بيكفايت قاجار براي بازپسگيري اين منطقه، اين ميدان، عرصه تاخت و تاز امپراتوری عثماني قرار گرفت و گروهي از انديشمندان و آزادي خواهان قفقازي، با حمايت و پشتيباني قدرتهاي منطقهاي، حكومتي با نام جمهوري آذربايجان در منطقه اران و شروان تاريخي راهاندازي كردند.
۴-در سال ۱۹۱۸ میلادی (۱۲۹۷هجری خورشیدی) هنگامی كه عمر حكومت تزاری پایان یافت و حكومتی با نام جمهوری مستقل آذربایجان در ایالت آران وشروان تشكیل شد زمانی كه گروهی از تهران برای پی ریزی روابط روانه باكو شدند بسیاری از دولتمردان و چهره های متنفذ جمهوری نو پا پیشنهاد كردند كه این كشور به صورت كنفدراسیون در تركیب جغرافیای سیاسی ایران قرار گیرد كه متاسفانه در آن مقطع عملی نشد..
۵-فرصت تاريخي دیگر بازپسگيري سرزمينهاي آن سوي ارس به مام ميهن، در آستانه فروپاشي شوروي سابق در ژانويه ۱۹۹۱میلادی بود كه متأسفانه این بار هم ايرانيان از اين فرصت تاريخي استفاده نكردند؛ واقعه معروف ۳۱ دسامبر ۱۹۹۰میلادی و سرازیر شدن مسلمانان آذری از آن سوی ارس به سوی مرزهای ایران ، تبلور آرزوی تاریخی مردم مظلوم ایران شمالی بود . ایرانی تبار های های آن سوی ارس گروه گروه در کنار مرزهای ایران وکرانه ارس تجمع کرده و با شعار های الله اکبر ، لا اله الا الله همبستگی خود را با ایرانی ها ابراز داشتند . صدها تن از عاشقان ایران بی واهمه خود را به امواج سرد ارس می زدند تا بوسه بر خاک ایران بزنند و با برادران دینی خود در این سوی ارس هم آغوش شوند فرصتی بسیار مهم که متاسفانه جدی گرفته نشد…..
سخن پایانی
سخن پایانی این که قفقاز به عنوان تاج ایران و آذربایجان به عنوان سر ایران، در طول تاریخ همواره نقشی سترگ در حفاظت و بقای هویت و ملیت و مذهب ایران زمین در بر داشته اند و آگاهی کامل و دفاع به موقع از هویت و یاد آوری پیشینه واقعی تاریخی منطقه می تواند دشمنان ایران را در ایفای توطئه های تجزیه طلبانه خود و اربابانشان مایوس نماید.
با وجود تلاش روس ها در ادوار مختلف جهت حذف و تحریف آثار تاریخی تمدن ایرانی و به فراموشی سپردن هویت ایرانی آن سامان که این تلاش ها حتی بعد از استقلال از اتحاد جماهیرشوروی نیز ادامه یافته هنوز می توان آثاری از هویت و فرهنگ و حتی معماری ایرانی را در آن سامان مشاهده نمود. از همان زمان جدايي ، حرکت ايران گرايانه آن مردم در ادبيات و شعر شاعران آن سو و اين سوي ارس انعکاس داشته است . اين حرکت در ادبيات و آثار نخبگان آذري ايراني نيز انعکاس داشته است . چنان که در اشعار مرحوم استاد شهريار نيز ابيات فراواني در توصيف قفقاز و باکو ، پيوستن سرزمین های جدا شده به ايران ،و درباره دعوت از مردم غيور قفقاز براي قيام عليه کفر و استبداد وجود دارد . متاسفانه اين حرکت فقط در ادبيات و کتاب هاي تحقيقي و تاريخي بازتاب و بروز داشته و به صورت يک حرکت عملي و اجتماعي فرصت ظهور نيافته است.با این حال پس از تبلیغات همسایه شمالی علیه ایران مردم ایران طرح ابطال قرارداد استعماری گلستان را مطرح کردند و آشکارابه هم میهنان آن سوی رود ارس این چنین پیام دادند :
“آذری هم وطن نرمیز باکی دا , نخجواندا , شیرواندا , گنجه , دربند , قره باغ یا شیانتار بیر زمان قرارداد گلستان ۹۹ یاشی بیز تحمیل اولمشدی , کوتاردی وبیر قرن گچیب , الان اوزمان گلیب که گیند قدیم زمان نار کمین باهم اوز وطنیمیز ایراندا بیربیر یمیزین یانوندا اولاخ و قدیم حد و حدود استعماری مرزلر گوتراخ بیزیم گجا سرزمین گوزلری یولدا و منتظردی بیزیم اوشاقلار هر دیلینن هر فرهنگ و هر دینین بیر بیرن یتیش سین . عزیز وطنمیز گوزلری یولدا . “
برگردان: ” هم میهنان آذری زبان ساکن باکو , نخجوان , شیروان , گنجه , دربند , قره باغ و . . . پس از اتمام قرارداد تحمیلی ۹۹ ساله گلستان و دوری این یک قرن گذشته اکنون زمان آن فرا رسیده است که باردیگر همچون گذشته در میهن خود یعنی ایران در کنار یکدیگر باشیم و مرزهای استعماری گذشته را برداریم . سرزمین کهن ما در انتظار پیوند دگرباره فرزندان هم کیش و هم فرهنگ خود است. وطن ما چشم به راه شماست . “
آذري هاي شیعه و ايراني که از ميان آنها مردان بزرگي مانند شيخ محمد خياباني، ثقه الاسلام، ستارخان،باقر خان، شهيد باکري و … برخاسته و تا پاي جان از اسلام و تماميت ارضي ايران و آزادي آن دفاع کرده اند، مي توانند سندی محکم برای میهن دوستی و ایران دوستی آذربایجانی ها در برابر دشمنانی باشند که تفاوت زبانی را به بهانه ای برای تفرقه افکنی ملی و هدف بلند مدت تجزیه آذربایجان از ایران تبدیل نموده اند.