شروع پادشاهی ‘ملک سلمان’ در عربستان، با تغییرات گسترده در حاکمیت این کشور آغاز شد، بطوری که پس از تکیه زدن بر کرسی قدرت بزرگترین کشور نفتی جهان، ۳۴ حکم انتصاب صادر کرد که در تاریخ عربستان بی سابقه و نادر است.
احکام صادره از سوی ملک سلمان نشان از آن دارد که وی پیش از مرگ برادر (ملک عبدالله)، در فکر پادشاهی و ایجاد این تغییرات در دستگاه حاکمیت عربستان بوده است.
این تغییرات، اما به معنای تغییر راهبردهای ریاض در سطح کلان محسوب نمی شود، چرا که اولا این تغییرات گسترده در حوزه روابط خارجی دیده نمی شود، یا بسیار کم رنگ تر است.
وی دست به ترکیب وزارت خارجه و نفت نزد و وزیران این دو وزارتخانه همچنان بر سر کار هستند که این امر نشانگر آن است که سلمان علاقه چندانی به تغییرات گسترده در عرصه سیاست خارجی ندارد.
دیگر اینکه، ملک سلمان در اولین نطق پس از پادشاهی تاکید کرد که ادامه دهنده راه ملک عبدالله خواهد بود که این به معنای آن است که نباید انتظار تغییرات گسترده ای در این کشور داشت و یک دلیل دیگر اینکه وی نیز مانند سلف خود، تفکرات خاصی دارد و شخصی است که به شدت مجذوب غرب و متعهد به عقاید و سنن قبیله ای عربستان است. از سوی دیگر سلمان رابطه بسیار نزدیکی با علمای وهابی کشورش دارد و تحت تاثیر آنها نیز می باشد.
ملک سلمان با توجه به انتخاب هایی که داشته، قطعا در پی تغییراتی در عربستان بوده است. به عنوان مثال، انتخاب ‘محمد بن نایف’ به عنوان جانشین ولیعهد از جمله انتخاب هایی بود که نه تنها وی را دچار دردسر کرد، بلکه نشان دهنده اعتماد سلمان به آمریکا است.
برخی از منابع از احتمال تغییر ‘سعود الفیصل’ وزیر خارجه و جایگزینی پسر پادشاه در این سمت خبر می دهند. در این صورت اگر سعود الفیصل بر مسند وزارت خارجه بماند، نمی توان شاهد تغییرات زیادی در این عرصه در عربستان باشیم، اما در صورت آمدن فرزند پادشاه می توان اطمینان داشت که در عرصه سیاست خارجی عربستان تغییراتی رخ خواهد داد. از این رو وضعیت و آینده سیاست خارجی این کشور در هاله ای از ابهام قرار دارد که به ترتیب زیر می توان مورد بررسی قرار داد.
– روابط ایران و عربستان دچار نوسانات زیادی پس از انقلاب اسلامی بوده است. در دوران جنگ تحمیلی، عربستان از حامیان ‘صدام حسین’ بود و روابطش با تهران به شدت تیره شد، اما در زمان ریاست جمهوری ‘هاشمی رفسنجانی’ روابط کمی بهبود یافت.
اما پس از مدتی به خصوص با شروع خیزش های اسلامی منطقه و سقوط همپیمانان عربستان، بار دیگر روابط ریاض – تهران رو به سردی نهاد .
ایران و عربستان در عراق، سوریه، یمن، لبنان و حتی فلسطین دچار اختلاف هستند که به عقیده صاحب نظران، حضور عناصر تندرو در دستگاه سیاست خارجی عربستان و قطع نسبی روابط، راههای احتمالی حل این اختلافات را بسته بود.
دولت سعودی در عرصه روابطش با ایران به نظر می رسد، هنوز گرفتار جریان های تندرو در حاکمیت است . دولت جدید در ایران از سال گذشته بارها تمایل و آمادگی خود را برای آغاز همکاری برای حل مسایل و مشکلات منطقه با ریاض نشان داد و در جریان مرگ پادشاه عربستان، پیام تسلیت ‘حسن روحانی’ و هاشمی رفسنجانی و حضور ‘محمد جواد ظریف’ در مراسم تدفین وی، از آخرین پیام های مثبت جمهوری اسلامی به ریاض بود.
اما در مقابل ملک سلمان در دیدار با ‘باراک اوباما’، بر مواضع گذشته سعودی ها تاکید کرد، تا نشان دهد سیاست های ریاض در رابطه با ایران در دوره جدید تغییر چندانی نخواهد کرد.
از جمله این پرونده ها، سوریه است که سعودی ها حاضر به پذیرش واقعیت پیروزی ارتش سوریه نیستند. در حالی که پیشروی نیروهای ‘بشار اسد’ همچنان ادامه دارد و حتی کشورهای عربی نیز مجاب شده اند که اسد رفتنی نیست و باید با ‘سوریه اسد’، کنار بیایند.
– پیوند سیاسی ریاض و واشنگتن در زمان ملک عبدالله بسیار محکم بود و وی متحد نزدیک آمریکا در منطقه به حساب می آمد. اما همانطور که گفته شد، سلمان به شدت شیفته غرب است و این علاقه در رویکرد سیاست خارجی وی نیز تاثیرگذار خواهد بود. گفته می شود، قبل از انتخاب سلمان و ولیعهد و معاونش، رییس دستگاه اطلاعات عربستان به آمریکا سفر کرد و مجوز تغییرات در دستگاه حاکمیت ریاض را گرفت. محمد بن نایف، انتخابی است که به شدت به مذاق آمریکایی ها خوش آمده ، چرا که وی به آنها نزدیک است و می تواند منافع واشنگتن را در عربستان تامین کند.
از سوی دیگر ولیعهد ‘مقرن بن عبدالعزیز’ نیز شخصی است که بسیار به ‘بندر بن سلطان’ رییس سابق اطلاعات عربستان نزدیک است و با توجه به اینکه بندر نیز از اشخاص نزدیک به آمریکا است و سالها در آنجا حضور داشته، می تواند به آمریکایی ها و داشتن روابط خوب با آنها کمک کند.
– بر هیچ کس پوشیده نیست که بنابر همان اصلِ مبارزه با ‘اخوان المسلمین’، عربستان بزرگترین حامی مالی، نظامی و سیاسی مصر است. قاهره و ریاض در زمان ‘حسنی مبارک’ روابط فوق العاده خوبی داشتند و او با ملک عبدالله صمیمیتی آشکار داشت. پس از رفتن مبارک، ‘محمد مرسی’ وابسته به جریان اخوان بر مسند ریاست جمهوری مصر تکیه زد. عربستان موفق شد با ‘عبدالفتاح السیسی’ وزیر دفاع مرسی، با کودتای نظامی، موازنه قدرت را به نفع خود تغییر دهد و وی به ریاست جمهوری مصر برسد.
پس از اینکه سلمان بن عبدالعزیز بر سر کار آمد، وی حمایت های مالی و سیاسی از مصر را قطع کرد. مسوولان عربستانی به السیسی اعلام کردند که دیگر حاضر نیستند از عربستان مایه بگذارند. این مساله باعث شد تا رییس جمهوری مصر متوجه موضع آنها شود و به بهانه اوضاع نامساعد جوی، از رفتن به عربستان برای شرکت در مراسم تدفین شاه سابق طفره رود. ‘خالد التویجری’ نیز دیگر در رأس قدرت در ریاض حضور ندارد که حامی السیسی باشد. خبرها حاکی از این است که امارات و مصر با حمایت از التویجری و ‘متعب بن عبدالله’، تلاش داشتند روند بازی را به نفع خود تغییر دهند. بدین ترتیب روابط مصر و عربستان نیز در همان سطح دیپلماتیک باقی خواهد ماند و حتی برخی محافل منطقه ای انتظار دارند، دولت السیسی در مصر زیاد دوام نیاورد.
– روابط عربستان و قطر پس از به قدرت رسیدن ‘شیخ تمیم’ دچار افت و خیزهای فراوانی شده است. عربستانی که داعیه برادر بزرگتر در بین کشورهای خلیج فارس را دارد و خودش را یک سر و گردن فراتر از سایرین می پندارد، این ایده زیاد به مذاق شیخ تمیم امیر قطر خوش نیامده و بارها در مقابل آنها ایستاده است. مهمترین پرونده باز این دو کشور را می توان اخوان المسلمین دانست. عربستان دشمن سرسخت و قطر حامی در جه یک این گروه به حساب می آید. این اختلاف حتی باعث شد تا سفیر عربستان از دوحه فراخوانده شود و سفارت این کشور تعطیل گردد.
اما پس از پاشاهی ملک سلمان به نظر می رسد روابط این دو به گرمی گراید، چرا که یکی از مخالفان اصلی اخوان المسلمین و جریان های اسلامی در زمان ملک عبدالله، خالد التویجری رییس دیوان پادشاهی بود که قدرتمندترین فرد عربستان به حساب می آمد. برکناری وی و آمدن محمد بن نایف به عنوان جانشین ولیعهد، می تواند ورق را به نفع قطر در ریاض برگرداند. محمد بن نایف حامی جریان های اسلامی است و این می تواند به نفع دوحه باشد و به بهبود روابط دو کشور کمک شایانی کند. لازم به ذکر است که پرونده آشتی مصر و قطر نیز فعلا بسته خواهد بود و این قطاری که ملک عبدالله آن را به راه انداخت، به مقصد خود نخواهد رسید و متوقف شده است.
– روابط عربستان و امارات در زمان ملک عبدالله به شدت گرم و صمیمی بود و تقریبا یکی بودند. اما پیش بینی می شود ، این روابط در زمان ملک سلمان دستخوش تغییراتی شود. امارات نیز در کنار عربستانِ ملک عبدالله از جمله مخالفان اخوان المسلمین بود و در صورت بهبود روابط ریاض با گروه اخوان المسلمین، امارات نیز دچار ضرر خواهد شد و یکی از شرکای اصلی خود را در منطقه از دست خواهد داد.
از سویی دیگر انتخاب محمد بن نایف، اصلا به مذاق اماراتی ها خوش نیامده است. امارات به شدت با محمد بن نایف و حتی پدرش که قبلا ولیعهد بود، مشکل داشته و این اختلاف را می توان در پیام تبریک اماراتی ها مشاهده کرد که تبریکی به محمد بن نایف گفته نشده بود. ‘محمد بن زاید آل نیهان ‘ ولیعهد ابوظبی از مدتها پیش با همکاری خالد التویجری به دنبال این بود که متعب بن عبدالله را در ریاض به حکومت برساند تا منافعشان در عربستان تامین گردد، ولی به ناگاه همه چیز برای آنها تمام شد و دقیقا نقطه مقابل خواسته آنها اتفاق افتاد و بن نایف انتخاب شد. گفتنی است که محمد بن زاید یکی از افراد نزدیک به بندر بن سلطان رییس سابق دستگاه اطلاعاتی عربستان است که برکناری وی نیز ضربه ای به بدنه سیاست خارجی امارات در عربستان بود.
به نظر می رسد در صورت ادامه این روند، روابط گرم ابوظبی – ریاض، تنها به روابطی رسمی و دیپلماتیک تبدیل شود.
– لبنان همیشه جایگاه ویژه ای برای عربستانی ها داشته، چرا که در مرز فلسطین و رژیم اشغالگر قدس قرار دارد. خانواده ‘حریری’، حامی اصلی سعودی ها در لبنان بوده و هست ‘سعد الحریری’ را می توان همچنان تنها گزینه عربستان در لبنان دانست. وی همیشه تامین کننده منافع بستگان خود در بیروت بوده است. ملک عبدالله روابط بسیار گرمی با خانواده حریری داشت و به نظر می رسد که ملک سلمان نیز چاره ای جز این ندارد، چرا که وی نیز از مخالفان حزب الله به شمار می آید و پرونده دنباله دار ریاست جمهوری لبنان از جمله پرونده هایی است که می تواند بر آینده روابط دو کشور اثر گذار باشد.
– بحرین موقعیتی راهبردی برای عربستان دارد و هر دو کشور به یکدیگر نیازمند هستند. ‘حمد بن عیسی آل خلیفه’ در زمان ملک عبدالله از بیشترین حمایت های ریاض، برخوردار بود که بارزترین آنها را می توان در اعزام نیروهای سعودی به بحرین برای سرکوب انقلاب این کشور دانست.
در صورت غلبه انقلابیون بحرینی که غالبیتی شیعه دارند، می تواند برای عربستان و تحریک شیعیان شرق این کشور، بسیار خطرناک باشد، از این رو ملک سلمان نیز همچون برادرش عبدالله، روند حمایتی از حکومت بحرین را ادامه خواهد داد.
– روابط عربستان و عراق نیز دچار نوسانات بسیار زیادی بوده است. عربستان حامی صدام در جنگ علیه ایران بود، ولی در حمله صدام به کویت، عربستان در مقابل وی ایستاد و تقریبا روابط دو کشور به تیرگی گرایید و حتی به فراخواندن سفیرشان از بغداد نیز انجامید. روابط تیره و تار این دو تا زمان روی کار آمدن ‘نوری المالکی’ ادامه داشت و پس از آن به شدت رو به وخامت نهاد و بارها المالکی، عربستان را متهم به حمایت از ‘القاعده’ و اخیرا ‘داعش’ کرده بود.
اما پس از نخست وزیری ‘حیدر العبادی’، وخامت اوضاع، بهبود یافت و حتی دو طرف متعهد به باز کردن سفارت هایشان شدند. سلمان پس از پادشاهی در تماسی با حیدر العبادی، داعش را دشمن مشترک خواند و مدعی شد که حاضر است تمام تلاش خود را برای نابودی این گروه تروریستی به کار گیرد. از این رو، فعلا آینده روابط بغداد – ریاض را می توان مثبت ارزیابی کرد.
– در طول چند دهه گذشته یمن همواره حیاط خلوت سعودی ها بوده است. اما پس از بیداری اسلامی و رفتن ‘علی عبدالله صالح’، کمی اوضاع به ضرر آنها شد، اما در ماههای گذشته، ورق کاملا به ضرر عربستان برگشته و این نیروهای انصارالله بودند که موفق شدند با پشتوانه مردمی، علیه ‘عبدربه منصور هادی’ رییس جمهوری یمن قیام کنند. عربستان برای حفظ منافع خود دست به دامان شبکه القاعده شد و با حمایت از بعضی قبایل، سعی در مقابله با انصارالله داشته و دارد.
عربستانِ ملک سلمان نیز همچون گذشتگانش به سیاست هایشان در قبال یمن ادامه خواهد داد، ولی به نظر می رسد که سلمان در عمل انجام شده، قرار گرفته و یمن، دیگر جایی برای عربستان نخواهد داشت و اولین شکست در پرونده وی ثبت خواهد شد.
گفتنی است که ملک سلمان در پی ایجاد یک همکاری با آمریکا است تا از طریق این کشور، منافع عربستان در یمن را تامین کند.
– روابط عربستان و ترکیه روابط حسنه ای نبوده و نیست. در مسایل مختلفی این دو همواره در مقابل یکدیگر قرارداشته اند، اما در حمایت از داعش هر دو کنار یکدیگر بودند. حمایت ترکیه از اخوان المسلمین نقطه مقابل سیاست ها و منافع عربستان است، اما همانطور که گفته شد، داعش و پرونده کنار زدن بشار اسد و حمایت از مخالفانش، این دو را که دل خوشی نیز از یکدیگر ندارند، در کنار هم قرار داده است.
اما در زمان ملک سلمان ما شاهد بهبود روابط بین این دو و گشوده شدن صفحه جدیدی در روابط آنها خواهیم بود. حضور محمد بن نایف در یکی از اضلاع قدرت عربستان این امکان را به ترکیه می دهد که به فکر تقویت و تحکیم روابط با سعودی ها باشند. از سویی دیگر سلمان در سال ۲۰۱۳ که ولیعهد و وزیر دفاع بود، مسوول پرونده ترکیه شد و با سفر به آنکارا، تفاهم نامه نظامی با ترکیه امضا کرد. اما پس از مرگ ملک عبدالله، ‘رجب طیب اردوغان’ با سفر به عربستان، حسن نیت خود را نشان داد و بلافاصله پس از آن بود که با ارسال ناو جنگی ‘بویوکادا F-512 ‘ به بندر جده، برای رزمایش مشترک با عربستان آماده شد.
این در حالی است که ‘جمال خاشاقچی’ یکی از نویسندگان نزدیک به دربار، در مطلبی نوشته بود که عربستان نیازمند همکاری با آمریکا و ترکیه است تا بتواند پرونده های مختلف از جمله سوریه، عراق و داعش را مختومه کند و منافع خود را زنده نگه دارد.
– روابط عربستان و سوریه نیز روابطی نامناسب بوده و این روابط پس از آغاز بحران سوریه شدیدتر شد و هر دو در مقابل یکدیگر قرار گرفتند. عربستان با حمایت مالی ، نظامی و سیاسی از مخالفان سوری، نقطه مقابل بشار اسد قرار گرفت. اما پس از گذشت حدود چهار سال از آغاز این بحران و مقاومت مردمی و دولتی سوریه، به نظر می رسد سعودی ها باید در سیاستشان در قبال دمشق تجدید نظر کنند.
بر اساس شواهد و اتفاقاتی که در عربستان افتاده، ممکن است شاهد تغییر موضع عربستان نسبت به سوریه باشیم، چرا که بندر بن سلطان که عامل اصلی ایجاد و رشد داعش بود، در آینده عربستان نقش کم رنگ تری خواهد داشت و از سوی دیگر تقریبا اکثر کشورها بدین نتیجه رسیده اند که سوریه را باید با بشار اسد بپذیرند و در رفتارهایشان تجدید نظر کنند.
به این ترتیب چنین به نظر می رسد که سیاست های کلی عربستان در دوره ملک سلمان زیاد دستخوش تغییرات نشود، به جز مساله اخوان المسلمین که کمی متمایل به این گروه خواهند شد که البته این تغییر بر روابطشان با مصر، امارات، قطر و حتی ایران نیز اثرگذار خواهد بود. حال باید منتظر بود و دید آیا مثلث قدرت فعلی عربستان دستخوش تغییراتی خواهد شد یا نه و اینکه روند منطقه چه مسیری را طی خواهد کرد.
منبع:ایرنا