یک وقت هایی، توی خیابان که می روی، پشت چراغ قرمز که می ایستی و ثانیه های چراغ را زیر لب به این امید که زودتر به پایان برسد می شماری، شاید دعای کودکی که جعبه ای دستمال کاغذی، دسته ای گل یا وسیله ای دیگر به دست دارد و ملتمسانه برای فروختنش به تو اصرار می کند، هر چه طولانی تر شدن زمان این چراغ ایست باشد… (بیشتر…)