انواع مرز
بطور کلی مرزها دارای طبقه بندی های گوناگونی هستند و هر کدام از این طبقه بندی ها نیز براساس فاکتورهای خاصـــی صورت گرفته اند. براساس فاکتورهای مورفولوژی، زمان تاسیس، وضعیت قانونی و کارکرد و ….(Glassner,1992:73) همچنین از نظر چگونگی بوجود آمدن و درجه انطباق آنها با توزیع گروه های نژادی و فرهنگی.
دیگری از جهت انطباق و یا عدم انطباق مرزها طبیعی (میرحیدر،۱۶۴:۱۳۸۱ ) این موضوع طبقه بندی های مختلف مرزهای در حالی است که دو تن از نویسندگان درباره مرزهای بین المللی معتقدند که طبقه بندی های مرزی ارزش چندانی ندارند، چون هر مرز در نوع خود منحصر به فرد است و اغلب پیچیدگی آن مانع از این می شود که تحت یک طبقه بندی ساده قرارگیرند(درایدل و اچ. بلیک.۱۰۶ :۱۳۷۴). به طور کلی مرزها را از دو جهت می توان تقسیم بندی کرد: یکی از جهت چگونگی پدید آمدن آنها و درجه تطبیق آنها با پراکندگی گروه های قومی – زبانی و دیگر از جهت تطبیق یا عدم تطبیق با عوارض طبیعی.
۱-۲-۱- مرزها از نظر پیدایش و تطبیق آنها با گروه های قومی – زبانی
نقش خط مرزی در اصل جدا کردن خاک دو کشور از یکدیگر است. اگر خط مرزی در عین جدا کردن خاک دو کشود، دو قوم و ملت مختلف را از یکدیگرجدا کند، آن را میتوان بهترین نوع خط مرزی نامید، ولی در عمل مشاهده می شود که اغلب مرزهایی که پیش از پیدایش حکومت های ملی پی ریزی شده اند امروزه هم معتبر بوده، جزء خطوط مرزی خوب به شمار می روند. برای نمونه میتوان از کشور سوئیس نام برد با اینکه سه گروه مختلف نژادی و زبانی در طول تاریخ از گروه های اصلی و از کشور خود جدا شده اند، اینک با هم متحد گشته و تشکیل یک کشور واحد مستقلی را داده اند به این ترتیب ملاحظه می شود که خط مرز بر حسب اینکه پیش از ساکن مردم آن ناحیه تعیین شده باشد یا پس از آن، دارای نقشی متفاوت است و از این جهت، میتوان مرزها را به چهار نوع تقسیم کرد:
۱-۲-۱-۱- مرزهای پیش از سکونت
خطوط مرزی ترسیم شده در نواحی خالی از سکنه، پیش از پدید آمدن اجتماعات انسانی میتوان بهترین گونه خطوط مرزی نامید. از آنجا که مردم بتدریج در اطراف این خطوط ساکن شده اند و وضع خود را با مرز تطبیق داده اندِ، از این نظرهیچ اشکالی به وجود نیامده است. بهترین نمونه، خط مرزی بین آلاسکا و کانادا است که در زمان تعیین آن هیچ کس در آن نواحی زندگی نمی کرد و این ناحیه بعدها مسکون شد.
۱-۲-۱-۲- مرزهای تطبیقی
مرزهایی که با توجه به جغرافیایی انسانی نواحی و منطق با الگوهای فرهنگی – قومی تعیین می شود به مرزهای تطبیقی معروفند. بهترین نمونه، خط مرزی هندوستان و پاکستان است که پس از استقلال و جدا شده پاکستان از هند بوجود آمد. در تعیین خط مرزی میان این دو کشور کمال دقت بعمل آمد تا خطوط مرزی طوری ترسیم شوند که در حد امکان نواحی مسلمان نشین را از نواحی هندونشین جدا کنند؛ ولی در عمل به دلیل وجود دو ناحیه متمرکز مسلمان نشین ( پاکستان شرقی سابق که امروز بنگلادش نامیده می شود و پاکستان غربی سابق که امروز جمهوری اسلامی پاکستان را تشکیل داده است) و تعداد زیادی مردم مسلمان که به طور پراکنده در مناطق گوناگون شبه قاره هند زندگی می کردند، باز هم مشکلات مرزی بروز کرد. با وجود این، این گونه مرزها از نظر کارکرد جزء مرزهای خوب به شمار می روند و حداقل کشمکش و اختلافات سیاسی را در پی دارند.
۱-۲-۱-۳- مرزهای تحمیلی
به خطوط مرزی که بدون توجه به سیمای فرهنگی ناحیه و تنها براثر سیاست بین المللی به وجود آمده اند، مرزهای تحمیلی گفته می شود. در نتیجه ترسیم این خطوط مرزی، مردمی که از یک قوم و نژاد بوده، زبان و فرهنگ مشترک دارند، از یکدیگر جدا شده و تحت لوای حکومت های جداگانه به سر می برند.
۱-۲-۱-۴- مرزهای متروکه
این گونه مرزها همانگونه که از نامشان پیداست، اعتباره خود را به عنوان مرز سیاسی از دست داده اند، ولی آثار آنها هنوز در چشم اندازها نمایان است.
برای نمونه، مرز بین سومالی و بریتانیا با اتیوپی را در شاخ آفریقا می توان ذکــــرکرد. این گونه مرزها، هنگامی اهمیت می یابند که نماینده دو نوع احساس مختلف سیاسی – اجتماعی باشند.
۱-۲-۲- مرز از نظر تطابق با عوارض طبیعی
علاوه بر تقسیم بندی مذکور، مرزها را می توان بر حسب درجه تطابقشان با عوارض طبیعی به دو گروه تقسیم کرد: یکی استفاده ازعوارض طبیعی و دوم استفاده از ابزار ساختگی و مصنوعی مانند پرچین، ستون، میله و سیم خاردار مشخص می شوند.
مرزهایی که با استفاده از عوارض طبیعی تعیین می شوند، اصطلاحا به مرزهای طبیعی موسومند و از قدیم استفاده از این گونه خطوط مرزی، میان کشورها مرسوم بوده است. دلیل اصلی گزینش عوارض طبیعی به عنوان مرز این بود که کار تعیین حدود و علامتگذاری آسانتر انجام می شد. از نظر دفاعی نیز به نقش عوارض طبیعی توجه شده است. هرچند اصطلاح مرزهای طبیعی را نباید به این منظور که در استفاده آنها اجباری وجود دارد و طبیعت بدین وسیله حدود جوامع بشری را مشخص کرده است بکار برد، بلکه استفاده ازعوارض طبیعی در تعیین مرزها برای آسان شده کار و براثر تصمیم دولتها صورت می گیرد. نقش خطوط مرزی، جدا کرده قلمرو دو دولت مجاور و کنترل کردن ارتباط میان ملتهاست. در مواردی که از سیم خاردار، دیوار و سایر موانع استفاده می شود، منظور این است که رفت و آمد میان دو کشور به یک یا دو گذرگاه مشخص که قوای دولتی از آنها پاسداری می کنند، محدود شده است. در مورد گزینش یک کوه یا یک رودخانه نیز هدف این بوده که با صرف هزینه ای کمتر رفت و آمد مرزی کنترل شود.
انواع مرزهایی که با استفاده از عوارض طبیعی مشخص می شوند عبارتنداز:
الف) مرزهای که در امتداد یک رشته کوه کشیده می شوند؛
ب) مرزهایی که در امتداد مسیر رودخانه، کانال یا دریاچه علامت گذاری می شوند؛
ج) مرزهایی که از میان بیابان، جنگل، یا باتلاق عبور می کنند؛
الف) مرزهایی که از خط الراس یا خط آبریز رشته کوه عبور می کنند، معمولا بهترین و با دوامترین نوع خط مرز به شمار می روند، چون کوه ها نه تنها از نظر نظامی و دفاعی اهمیت دارند، بلکه غالبا تعیین آنها روی نقشه در موقع تعیین مسیر مرز، کاری آسان است که بدون اشکال انجام می گیرد. البته مشکل این است که در عمل چون نواحی کوهستانی دنباله خط الراس طولانی نبوده و با دره های عمودی قطع می شود و انطباق خط الراس و خط تقسیم آب با یکدیگر نیز بندرت در کوهستانها اتفاق می افتد، علامتگذاری خط مرز در نواحی کوهستانی به آن سادگی که در مرحله اول، روی نقشه به نظر می رسد نیست و در بیشتر مواقع با گرفتاری ها و اختلاف های سیاسی توام است. برای مثال، در یک رشته کوه طویل و بلند مانند کوه هیمالیا انتظار می رود که خط الراس مشخص، در عین حال خط تقسیم آب نیز باشد؛ ولی برعکس، رودهای دو دامنه کوه هیمالیا وارد یک شبکه واحد رودخانه ای می شوند. اشکال دیگر اغلب نواحی کوهستانی این است که چون این نواحی همیشه خالی از سکنه نیستند و وجود دره های متعدد باعث تشکیل مراکز بزرگ جمعیت می شود که از نظر اقتصادی واحدهای متعددی پدید می آورند. بنابراین، عبور خط مرز از مرکز این واحدهای فرهنگی و اقتصادی، باعث تشکیل مراکز بزرگ جمعیت می شود که از نظر اقتصادی واحدهای متعددی پدید می آورند؛ بنابراین، عبور خط مرز از مرکز این واحدهای فرهنگی و اقتصادی، باعث جدایی افراد شده و با وضع اجتماعی و اقتصادی آنها سازگار نخواهد بود. به همین علت انتخاب رشته کوه به عنوان خط مرزی، در بسیاری از نواحی منشا گرفتاری ها و کشمکش های سیاسی بعدی شده است. برای نمونه، می توان از اختلافات مرزی سالهای اخیر میان دو دولت هندوستان و چین در ناحیه تبت و کوههای هیمالیا نام برد.
ب) استفاده از رود و کانال برای تعیین خط مرزی در مقایسه با رشته کوه با توجه به مزیت های آن عبارت است از:
۱- وجود مسیر مشخص بر روی نقشه؛
۲- پهنای کم در مقایسه با رشته کوه که به هنگام علامتگذاری برروی زمین معمولا مشکلات کمتری ایجاد می کند.
در مرحله تحدید حدود در معاهدات مرزی، معمولا باید ذکر شود که خط مرزی از تالوگ رودخانه (قعرالمیاه) یعنی عمیق ترین بخش بستر رودخانه عبور می کند، یا از خط میانه رودخانه(وسط المیاه) می گذرد. بهترین مرز در رودخانه های قابل کشتیرانی، خطی است که در امتداد تالوگ رود ترسیم شده باشد و در این صورت است که هر دو دولت مجاور می توانند بخشی از کانال قابل کشتیرانی را در خاک خود داشته باشند، در حالی که اگر خط مرز در چنین رودخانه ای خط میان رود بگذرد، ممکن است تمامی کانال قابل کشتیرانی در طرف یک کشور باقی بماند و در نتیجه کشور دیگری بر بخش غیرقابل کشتیرانی حاکمیت داشته باشد. از اشکالاتی که ممکن است رودخانه، به عنوان یک مرز سیاسی بین دو کشود ایجاد کند، بر هم زدن اقتصاد یک حوضه طبیعی است. علاوه بر تمام این مشکلات، چون رودخانه یک عامل طبیعی و قابل تغییر است، مسلما نمی تواند نقش یک خط ثابت را بخوبی ایفا کند. در نتیجه حرکت وضعی زمین و نیروی کوریولیس، حرکت آب در اغلب رودخانه به صورتی است که بر زمین های ساحل یک طرف می افزاید و از ساحل طرف مقابل کم می کند. برای مثال، می توان از رود ارس مرز بین ایران و آذربایجان در غرب دریای خزر نام برد . جریان آب رود ارس متمایل به ساحل راست است و بتدریج زمین های ایران به زیر آب رفته، برزمین های ساحل متقابل افزوده می شود. در مقابل این گونه تغییر تدریجی مسیر، برخی رودها در نواحی خشک مسیر خود را ناگهان تغییر می دهند؛ اگر از چنین رودهایی به عنوان مرز استفاده شود، اشکالات زیادی به بار خواهد آمد. بهترین مثال رود هیرمند است که در مرز ایران و افغانستان جاری است. این رودخانه تا به حال چندین بار طغیان کرده و تغییر مسیر داده است. در نتیجه دو کشور مجبور شده اند بر سر مسیر جدید خط مرز با یکدیگر توافق کنند. در خصوص دریاچه ها، معمولا خط منصف به عنوان مرز شناخته می شود. در تعیین این خط، بویژه در مرحله علامت گذاری باید دقت کافی را بعمل آورد؛ زیرا این موضوع در مسئولیتهای دو دولت همسایه نسبت به غرق کشتی ها و نظارت بر امور ماهیگیری و غیره تاثیری فراوان می گذرد. دریاچه های پنجگانه نیز که قسمتی از مرز بین ایالات متحده و کانادا را تشکیل می دهند، به همین ترتیب به دو بخش مساوی تقسیم شده اند.
ج) در مورد سایر عوارض طبیعی مانند جنگل، باتلاق، بایستی اشاره نمود که صحرای آفریقا مدتها در جدا کردن دو تمدن مشخص ساوانا و مدیترانه نقش مهمی داشته است. جنگل های شمال اروپا نیز نقش مشابهی در جدا کردن فنلاندی ها از روس ها و لیتوانی ها از مردم لهستانی را داشته اند. باتلاق ها درمقایسه با جنگل ها به صحراها داری وسعت کمتری هستند و در نتیجه، از نظر نظامی کمتر مورد توجهند.
۱- ۳- مرزهای هندسی
دربسیاری از کشورها جایی که استفاده از عوارض طبیعی برای تعیین خط مرز ممکن نباشد، از خطوط نصف النهار، مدارهای یا خطوط مستقیم و مدور استفاده می کنند. این گونه مرزها را مرزهای هندسی می گویند. اولین بار در سال ۱۴۸۱ م، پاپ از این نوع مرز استفاده کرد. بدین ترتیب که دنیای شناخته شده آن روز را با استفاده از خط نصف النهاری که در ۳۷ لیگی[۱] غرب جزایر دماغه سبز قرار داشت، بین دو دولت اسپانیا و پرتغال تقسیم کرد. گرچه مرزهای هندسی این مزیت را دارند که به آسانی می توان آنها را روی نقشه و زمین مشخص کرد، اما اغلب باعث بروز کشمکش های سیاسی میان دو دولت ذینفع می شوند، زیرا معمولا بدون توجه به چشم انداز فرهنگی منطقه تعیین می شوند. فراتر از آن، تاسیس و نگهداری این نوع مرز مستلزم صرف هزینه هنگفتی است که برای بسیاری از کشورها سنگین است. برای مثال، بخش اعظم مرز میان دولت ایالات متحده آمریکا و کانادا با مدار ۴۹ درجه عرض شمالی تعیین شده است. این مرز که از جمله مرزهای پیش از سکونت است، عملکرد خوبی داشته و کمترین منازعات سیاسی را پدید آورده است، ولی حفظ و نگهداری تاسیسات و پاسگاه های مرزی آن برای دولت آُمریکا هزینه زیادی در بر دارد.
[۱] یک لیگ برابر است با ۳ مایل دریایی و هرمایل دریایی برابر با ۱۸۵۳متر است.






