گرامی داشت استان اردبیل برنامه ای مناسب برای برنامه ریزی بلند مدت و کوتاه مدت که موجبات پیشرفت استان را فراهم می آورد، قابل تمجید است.
منتها در دو قسمت به اجرا در میآید اولی داشته و نداشته استان و چگونگی رفع موانع، دیگری گرامی داشت تاج گذاری شاه اسماعیل در تبریز است. البته بحث این مطلب در مورد صفوی است سلسله ای که هم چنان محل مناقشه میان پژوهشگران و مورخان است. آیا سلسله صفوی توانسته زیرساخت های کشور را برای پیشرفت فراهم آورد یا تحت لوای جنگ مذاهب استعدادهای بالقوه را به هدر دادند. تحلیل مناسب بدون غرض از آغاز صفوی تا پایان قاجار تبیین شود و به این سوال اساسی پاسخی در خور شأن این فرهنگ و تمدن داده شود. دومین سوال اینکه صفوی تحت لوای مذهب جلوی پیشرفت و هم آواز شدن با جهان غرب را مانع شد علی رغم اینکه غرب تمایل داشت که با همکاری صفوی، عثمانی را به تدریج از اروپا عقب براند نتیجه آن چگونه به سود این مردم تمام شد؟ پاسخ به این دو سوال می تواند جایگاه صفویان را در تاریخ ایران نشان دهد.
شیخ صفی گفته شده شافعی مذهب اصالت کردی و از ترکمان محسوب می شود. سیر سلوک در آثار و آفاق دیار به دیار دنبال مرادی بود که او را به سرچشمه اصلی وصل نماید. گویا دیداری با سعدی داشته اما مورد پسندش واقع نشد تا اینکه در گیلان به آنچه که می خواست دست یافت، تا جایی که او جانشین و دامادش شد ناگفته نماند شمال کشور از قرن دوم به بعد زیدی مذهب بودند مسلما شیخ تمام این موارد را سنجیده بود چنانکه در نماز میت مرادش به فتوای شیعه نماز کرد و به بعضی مریدان نیز از شیعه بودن خودش اشارت نموده است در پاره ای از اسناد و مکاتبات شیخ موجود است شیخ طریقت بغداد و خراسان را نپسندید و در عرفان شکافی جدید بوجود آورد که سیاست و امر حاکمیت را وارد مسلک عرفان کرد.
اگر شیخ اهل تسنن بود محال بود علویان دیار بکر و آناتولی مرید شیخ شوند و به نوید شیخ دلخوش باشند هر چند علویان شیعه غیر اصولی بودند و اهل تجسیم اما مورد غضب عثمانی بودند باید ذکاوت شیخ را ستود اگر درک درستی از روزگار خود نداشت نمیتوانست طریقت منحصر بفرد خود را به گوش دیگران برسانند و اینگونه جماعت دسته دسته به سوی بارگاه وی روی آورند باید علت آن را بعد از حمله مغول که سرزمین آبادی را نگذاشته بود دوم خراسان بعد از حمله مغول رونق عرفان و عارفان را از دست داد مرکز ایران نیز عارفی صاحب مسلکی بنام در قید حیات نبود نیاز مردم در جهت رهایی از ظلم و ستم که بعد از حمله مغول دنبال منجی بودند که تشفی خاطری پیدا کنند کرامت شیخ زبانزده عام و خاص شد و نوید رهایی شنیدند به انتظار نشستند هر چه شد در قرون بعدی نطفه اش در زمان خود شیخ بسته شد. اما در آسیای صغیر مولوی کمکم جهانگیر می شد اما شیخ علنی نگفت که معتقد به فتوای شیعه هستم تا مبادا گزندی از حاکمان وقت صورت بگیرد گفتنی است که تیمور دیدارش با شیخ نبوده است بعد از مرگ شیخ بوده است این روایت ذبیح اله منصوری است نه چیز دیگر طریقت بغداد خداترسی بود طریقت خراسان عشق بود اما طریقت شیخ ظاهراً شبیه به این دو بود اما موضوع ولایت از نظر دور نداشت چرا که علویان نیز دنبال این موضوع بودن در هر حال عصر ایلخانی زمینه رشد طریقت شیخ را فراهم ساخت و جانشینان وی نیز همان طریق ارشادی را در پیش گرفتند، در صورتی که در طریقت بغداد و خراسان چنین چیزی مطرح نبود اگر امروز بنا را بر این بگذاریم که شیخ قطبش مولا علی(ع) میرسد و مولوی به ابوبکر سخت بیراهه می رویم. نگاه دقیق به این مطلب استنباط می شود که امروز در جهت تقابل با عثمانی فعلی که اردوغان در سر می پروراند با نام شیخ به مقابله بر میخیزیم در صورتی که آثار بزرگی که مولوی به جا گذشته تا روز قیامت ماندگاری خواهد داشت اما از شیخ جز مریدان بی نام و کرامت ندیده های امروزی به جا مانده است اندیشه مولوی جهانگیر شده است چرا که یکی از معلمان بزرگ بشریت است.
شیخ قابل قیاس با ابن طاوس و علامه حلی هم نیست حلی نابغه فقه و فقهات است اما قصد بر این باشد که در مقابل موج روزافزون گسترش اندیشه مولوی تقابل ایجاد کنیم به نفع طرفداران صفوی نخواهد بود به دلایلی که در سطر بالا گفته شد یا در صدد پیوند امام راحل با طریقت شیخ است بحثی دیگر است.
چرا از شاه اسماعیل الگوسازی می کنند؟
بی شک شاه اسماعیل از دلاورمردان نامی و بی باک و شجاع این مرز و بوم است در میدان جنگ هماورد بی همتا بود تا قلب دشمن نفوذ می کرد در تاریخ ایران کم از این مردان نیست از طاهر ذوالیمینین، یعقوب لیث صفار، محمود غزنوی و پسرش مسعود و جلال الدین منکبرنی و نادر شاه و…
در جنگ چالدران شجاعت بی نظیر خلق کرد و نظم دشمن را به هم ریخت اما بی تدبیری و جهل موجبات شکست را فراهم ساخت آنانی که او را چون خدا میدانستند و یا می گفتند خداوند در وی حلول کرده شاخ جهل و غرورشان شکست و نشان چالدران بنام وی رقم خورد.
زمین گیر شد و قامت راست نکرد عاشق ایران باستان بود و تحت تأثیر علویان دوستدار علی(ع) بود، اگر بنا بر الگوسازی است چرا آنانی که در جلوی چشمان مان پرپر شدند و به شجاعت مثال زدنی شهره شدند رزمندگان هشت سال دفاع مقدس با دستان خالی روی مین ها خوابیدند هم وطن حفظ شد و هم انقلاب حال چرا شاه اسماعیل الگو قرار گیرد؟ چون فضای احساسی غلبه کند تا از عقلانیت و خردورزی و تفکر قرآنی فاصله بگیرند. چهره ماورایی ساختن مثل اهل اختصاص که قزل باشان بدون فکر خود را از بالای برج قربانی پادشاه کنند که قدرت شاه اسماعیل را به رخ عثمانی بکشاند و اسم اش را بگذارند جذبه، یعنی جاذبه شاه اسماعیل که از ماورا طبیعت هدایت میشود ایرادی ندارد. به یاد فرمایش مولا علی(ع) افتادم که قبیله همدان به استقبالش رفتند ناراحت شد و مردم را برحذر ساختند از اینگونه رفتارها با شاهان و حاکمان .
می گویند به او الهام شد که قیام کند و فتح را شروع نماید این همان خوابی که نادر شاه دیده بود و سه روز قبل از مرگش گفت مولا علی(ع) آمد کمر پادشاهی را از کمرم باز کرد نادر انسان های بیگناه به نام فتح سرزمین کافران از دم تیغ گذراند تا الماس دریای نور معروف را به کشور بیاورد چون پولی در بساط درباری نبود غارت کرد آورد به ایران. به یاد فتح سومنات باید افتاد که محمود چه جنایت ها را مرتکب نشد حال برای توجیه رفتار شاه اسماعیل دست ماورایی را به رخ می کشانیم.
او علاقمند به ایران باستان و شاهنامه فردوسی بود فردی به نام شاه محمود شاهنامه خوان بود که در سفرها با خود همراه می کرد نام فرزندانش را هم ایرانی انتخاب کرد می توان او را میراث دار بزرگ نهضت شعوبیه دانست. شعوبیه در عصر عباسی اوج گرفت و توانست در ارکان حاکمیت عباسی نفوذ کنند و حکومت های محلی را به وجود آوردند و خلفا با زنان ایرانی ازدواج کردند. مادر مأمون ایرانی بود که مأمون توانست با هواداری شعوبیه بر امین غلیه کند و طاهر ذوالیمینین نیز استقلال خراسان اعلام نماید البته این نهضت زمینه در عهد عمر خلیفه دوم بوجود آمد بعد از قضیه مولا و غیر موالی و مالیات در عصر امام حسن(ع) به نهضت تسویه تبدیل شد در عصر عباسی به شعوبیه معروف گردید که آرزوی آن را داشتند ایران را به دوران با شکوه قبل از اسلام برگردانند با امویان مبارزه کردند با علویان همکاری و گاها نیز در مناقشه اعراب بیطرفی اتخاذ می کردند، شاه اسماعیل حاصل تلاش هشتصد ساله ایرانیان بود اما جنگ چالدران حاصل عقده گشایی ترکان آناتولی و دیاربکر بود، به خاطر همین بود که این ترکان اجازه نمیدادند که از ایرانیان کسی منصب اصلی را به عهده بگیرند این روند تا زمان شاه طهماسب ادامه داشت اما بعد از اینکه وی قدرت گرفت قزلباشان را به تدریج از قدرتشان کاست و امور را به گرجیان می سپرد و شاه عباس هم شاهسونان را به وجود آورد که می توان گفت میدانی جهت مانور قزلباشان نماند گفته می شود شاه با حضور علمای شیعه مناظره با علمای اهل تسنن برگزار می کرد که بعد از این باید اهل تسنن اعتراف به ولایت می کردند والا کشته می شدند. این شد تفتیش عقاید که نشانی از آن در مکتب علی دیده نشد. جدال طولانی شیعه تسنن تمام سرمایه های اسلامی را در معرض تزلزل قرار داده است معاویه اولین کسی است که این جدال را به وجود آورد در جنگ صفین گفت ما از سنت پیروی می کنیم حضرت علی(ع) و خاندانش هیچ وقت به این جدال نپیوستند و اصحاب خود را هم فرمودند از این جدال دوری کنند اما هر چه از فرهنگ قرآن و مکتب علی دور شدیم اختلافات بیشتر شد خون های نا به حقی ریخته شد و این دو گروه بهره بردند مدعیان دیندار به نام و نانی رسیدند و حاکمان که با استفاده از این اختلاف به حاکمیت خود تداوم بخشیدند.
اما جنگ چالدران شاید این جنگ رخ نمیداد شاه اسماعیل از بزرگترین و ماندگارترین شاه ایران می شد متاسفانه عقده ترکان آناتولی و دیاربکر و نبود تدبیر و زیرکی عثمانی و مسایل حاشیه ای دست به دست هم دادند بزرگترین شکست را به این ملت تحمیل کردند هر چند دنبال تجهیز لشکر بودند اما تسلط عثمانی بر دریا مانع ورود این تجهیزات شد عثمانی که حاکمان ستمگری داشتند تا به گلوگاه اروپا رسیده در چنین ایامی مسلمانان به جان هم افتادند عثمانی شیعه کشی راه انداخت و صفوی اهل تسنن را، هزاران انسان کشته شد شهرهای ارومیه، کردستان و… به تصرف عثمانی در آمد، شاه طهماسب در تذکره خود مینویسد که شب جنگ شاه مشغول شکار بلدرچین بود و نیمی از لشکر مست بودند طرف مقابل مشغول آماده سازی برای نبرد بود. نتیجه چالدران را باید در ابعاد مختلف اش بررسی کرد اول هیمنه شاه که خداوند در او حلول کرده فرو ریخت دوم منطقه آذربایجان تا آخر عهد صفوی دایم در معرض تاخت و تاز قرار گرفت جدال مذهبی ریشه دارتر شد، شاه از سمرقند و هرات هنرمندان و صاحبان حرف را به تبریز آورد، شاه طهماسب به قزوین برد و شاه عباس به اصفهان، کوچ اجباری مردم به مرکز ایران توسط شاه عباس به دلیل اینکه عثمانی به فکر حمله نباشد این امر موجب فقر و فلاکت آذربایجان گردید هر چند تبریز قدرت اقتصادی خود را حفظ کرد بعد از چالدران اردبیل قبرستان شد، اصفهان نصف جهان شد. طرفداران صفوی به این سوال جواب دهند چرا با اردبیل که خاستگاه رژیم صفوی بود اینگونه رها کردند و این شهر را در مقدس بودنش رها نمودند؟
هویت اردبیل؟
تاریخ شهرمان به عهد ساسانی بر می گردد اگر از هویت حرف بزنیم پای قومیت پیش خواهد آمد هویت معنوی مسلمانی است البته بعد از اسلام اینکه هویت شهرمان از صفویه شروع می شود پاره ای تعصب و یا شکل بخشیده به نسل گریزان از هویت که دایم در حال تغییر هستند، فرهنگ غرب از یک سو و اسلام و شیعه و سنت های محلی ملی از طرفی هویت امروز ما را شکل می دهد سنت گریزی و دین گریزی از خصیصه فرهنگ غرب میباشد جذابیت و زیبایی های فرهنگ غربی در مظاهر مادی عملاً دچار آلزایمر فرهنگی شده ایم البته نسبت به تناسب درک مفاهیم و نحوه تلفیق با اسلام و سنت شکل های مختلفی می تواند داشته باشد.
وقتی در هفته استان مجری و مسئول اجرایی و فرهنگی همه یک صدا از اردبیل قهرمان یاد می کنند و گویی خالق هستی بعد از واقعه بینک بنگ اردبیل را جهت مکان مقدس خلق و از آن میان صفوی را به عالم هستی فرستاد که بدان باید افتخار کرد، هر اساطیر و افسانه را بدل به مستند کنند و کذا… نتیجه ظهور نوپوپولیست خواهد شد و همه چیز را نقش برآب خواهد کرد چنان که در اروپا در حال ظهور که تماشا کنیم تا عاقبت کار چه خواهد شد این نحوه نگرش موجب تحریک دیگر اقوام و قبایل خواهد بود شمال از استعدادهایش و جنوب هم از رازهایش، دراین آنچه که از نظرها دور خواهد ماند عقلانیت و خردورزی در جامعه ای که در حال رشد است این نحوه نگرش آسیب ها بیشتر و فضا به سمت افراط خواهد رفت چرا چون اذهان را با واقعیت جمعه آشنایی نداده این فرهنگ سازی هم که در حال توقف است مسند فرهنگ در اختیار اهلش نیست در شهری عزاداری از مولفه های آن به حساب می آید که براساس رقابت طایفه ای و محلی بنیانگذاری شده باید منتظر فاجعه ای بزرگترین باشی قبل از اینکه دیر شود لازم است مولفه های فرهنگی مجدد تعریف و تعدیل و مطابق ذایقه امروز مورد توجه قرار گیرد.
دوستان در مورد نقش شهرمان بسیار اغراق می کنیم زمانی این مهم برای ما اهمیت دارد که اگر میتوانسته فرزندان خود را در دامنش خودش نگه می داشته که به دلایل متعددی نتوانست این کار را صورت بخشد، لذا شهرمان در گوشه ای از ایران گیر افتاد از یکسو دریا و جنگل سوی دیگر کوه زیبای سبلان سمتی هم به سوی مغان تا همرز با قفقاز در مسیر ترانزیت بین الملل نیستیم، سرمای شدید و بارش برف سنگین و تابستان زیبای و اطراف اش که مثل روستاهای اروپا زیبا و دلکش و جاذبه عالی. نکته آخر در سایه تکنولوژی در حال رشد استان رونق گیرد اما فضا را باید از پوپولیستی و لمپنستی خارج نمایید.
منبری های ما و صاحبان تریبون و انسان های مسئولیت پذیر موظف هستیم عقلانیت و خردورزی را بر اساس فرهنگ قرآنی، سنت اسلامی و محلی و قرائت ائمه معصومین در جهت رشد و تعالی بخشیدن به جامعه و استان و شهرمان را تبلیغ و ترویج نماییم رواج شهر من و من های دیگر جز کینه و کدورت و تحقیر چیزی نخواهیم یافت.
قدردانی از قهرمانان در ادوار گذشته بس بسیار عالی است بهتر است دیگر قهرمانان ما که بر علیه اموی و عباسی قیام کردند و جان شأن را فدا کردند نیز یادی کنیم تبعیض قایل نشویم تا به حرمت صفوی برسیم اگر هویت شیعی است هویت ایرانی را هم حداقل مراعات کنیم. «فرهنگ و تمدن میراث مشترک انسان ها است» ویل دورانت.
آخر کلام اینکه توفیق همه ما در گرو به رسمیت شناختن منتقدان و مخالفان و بر صدر نشانده عقلا و خدمتگزاران در عرصه های مختلف است. الگو خود را از نخبه امروزی بگیریم که از نزدیک لمس کنیم و قابل باور باشد. دوستان و شهروندان عزیز فرزندان این شهر در دنیا مشغول تحصیل هستند نه تنها تحصیل علم بلکه در شغل های دیگری هم در حال کسب دانایی هستند و موفق میباشند این ها را شناسایی کنیم فرزندان ایران زمین موفقیت های بزرگی را به دست آورده اند آنان را الگو قرار دهیم.
پیشرفت شهر ما در گرو همگرایی و همزیستی معقول و اخلاقی رفتار نمودن براساس شأن انسانی که خداوند بر ما بخشیده است.
با آرزوی توفیق الهی – سعید معزی، ۱۴مرداد ۹۸
مطلب فوق دیدگاه مرزنیوز نبوده و این رسانه آماده درج دیدگاه های سایر صاحب نظران می باشد.