کتک زدن یک معلم توسط والدین دانش آموز در خورستان (عکس)
ضرب و شتم معلم توسط والدین دانش آموز؛ این حادثه در مدرسهای در روستای دهکده از توابع حمیدیه خوزستان اتفاق افتاده و علت هنوز مشخص نیست.
سعید حاجیزاده معلم فداکار بوشهری، یکی از کلیههای خود را به دانشآموز بیمارش که به دلیل مشکل کلیوی در شرایط جسمانی نامناسبی بود، اهدا کرد.
به گزارش خبرگزاری فارس، سعید حاجیزاده معلم فداکار شهرستان جم از توابع استان بوشهر وقتی مشاهده کرد که یکی از دانشآموزانش با مشکل کلیوی مواجه است و مرتب دیالیز میشود و به همین دلیل با نگرانی و استرس در کلاس درس حضور مییابد، تصمیم گرفت برای او کاری انجام دهد.
آقا معلم بعد از پیگیری متوجه شد که میتواند یکی از کلیههایش را به دانشآموزش اهدا کند تا از رنج بیماری رهایی یابد و اینگونه با لطف پروردگار، سلامتی را به این دانشآموز بازگرداند.
آموزش و پرورش جم نیز با همکاری امام جمعه شهرستان، به پاس اقدام خداپسندانه این معلم ایثارگر طی مراسمی در حضور نمازگزاران در روز جمعه، از این معلم فداکار تجلیل کرد.
کد خبر: https://marznews.com/?p=98931
اینستاگرام خانم معلم، روستا را آباد کرد + تصاویر
سعیده دلمرادی معلمی دلسوز که دانش آموزان خودش را فرشته می خواند، جنس درس دادنش با تمام معلمان فرق دارد. او فقط کتاب را به فرشته های کلاسش آموزش نمی دهد، بلکه مهر ورزیدن و محبت کردن را نیز به آنها یاد می دهد.
مرزنیوز به نقل تابناک همين هفته گذشته بود كه معلمان اهل روستاي مرزي نوكجو در استان سيستانوبلوچستان براي نجات جان دانشآموزانشان فداكاري كردند. حميدرضا گنگوزهي جانش را از دست داد و همكارش عبدالرئوف شهنوازي زخمي شد. آنها نماد ايثارگري معلماني شدند كه در مناطق مرزي ايران با شرايط سخت و امكانات كم درس ميدهند و پيش ميآيد كه از زندگي خود هم مايه ميگذارند.
روايت زندگي غفور ريگي، سرباز معلمي در همان استان هم نمونه ديگري از كار سخت معلمان مرزنشين است. غفور هر هفته كوههاي امتداد تفتان را با موتور نه چندان درست و حسابياش طي ميكند، از جاده خاكي و سنگلاخي ميان كوه ميگذرد، سه ساعت و نيم راه را طي ميكند تا به مدرسه عشايري توحيدآباد از توابع بخش مركزي شهرستان ميرجاوه برسد. طي كردن هفتگي اين راه آن هم با موتور براي هر كسي دشوار است اما غفور ٢٤ ساله و سرباز معلم اهل استان سيستان و بلوچستان با وجود بيماري سرطان آن را هر هفته طي ميكند، علاوه بر اين او بايد ماهي دوبار هم به شهر زاهدان بيايد تا به نوبت شيمي درمانياش در بيمارستان خاتمالانبيا برسد. غفور سرطان خون دارد.
چهرهاش رنگ بيماري دارد و خسته به نظر ميرسد اما لبخندي كه از لبش محو نميشود داد ميزند كه سرطان و هزينههاي فراوانش نتوانسته او را از پاي در بياورد. داستان بيمارياش را اين طور براي «اعتماد» روايت ميكند: «دوره آموزشي را درتهران ميگذراندم كه مدتي بيمار شدم. چند بار تصميم گرفتم مرخصي بگيرم اما با مرخصيام موافقت نشد. بعد از مدتي آنقدر بيحال و مريض شدم كه با خانوادهام تماس گرفتم و بالاخره به مرخصي آمدم، اما در زاهدان نتوانستند بيماري را تشخيص دهند. دوباره به تهران برگشتم و در بيمارستان بقيهالله تهران آزمايش و نمونهگيري كردند و تشخيصشان سرطان بود. دكتر گفت بايد ١٢ تا ١٨ جلسه شيمي درماني داشته باشي. سه جلسه را در تهران گذراندم. كمي پول پسانداز كرده بودم و با قرض گرفتن از آشنايان هزينه اين سه جلسه را پرداخت كردم.»
غفور دوران آموزشياش را با وجود بيماري پشت سر گذاشت و بعد از بازگشت به زادگاهش كارش را به عنوان سرباز معلم در روستايي كه با روستاي محل سكونتش، لاديز، فاصله داشت، آغاز كرد و درمانش را هم ادامه داد. شيميدرماني در بيمارستان خاتمالانبيا شهر زاهدان براي او هزينهاي ندارد اما مشكل اينجاست كه آمپولهايي كه غفور بايد تزريق كند بيشتر اوقات در بيمارستان موجود نيست و او بايد آنها را به صورت آزاد و با قيمتي حدود يك و نيم ميليون تومان خريداري كند.
اين معلم ٢٤ ساله كه فارغالتحصيل رشته كارشناسي علوم تربيتي از دانشگاه پيام نور شهر زاهدان است، اميدوار است روزي معلم شود. به همين خاطر با وجود بيماري سرطان براي گرفتن معافيت از خدمت سربازي اقدام نكرده است. ميگويد: «وقتي فهميدم سرطان دارم ناراحت شدم، هر كسي از شنيدن خبر اين بيماري ناراحت ميشود. اما با خودم گفتم در خانه نشستن كه فايدهاي ندارد. بايد زندگيام را بسازم. من براي جور شدن خدمتم در آموزش و پرورش خيلي زحمت كشيده بودم. تدريس را دوست داشتم و نميخواستم براي بيماري از دستش بدهم.»
حقوق ماهانه اين سرباز معلم ٣٨٠ هزار تومان است كه همين مبلغ هم، هر چند ماه يك بار واريز ميشود. با وجود بيماري سرطان محل سكونت غفور به روستاي محل سكونتش منتقل نشده است و هر هفته حدود بيست هزار تومان و گاهي بيشتر براي رفتوآمد به لاديز و زاهدان هزينه ميكند. غفور فرزند بزرگ يك خانواده كشاورز است كه كمآبي كشت و كارشان را از رونق انداخته است. او از سنين پايين دور از خانه و به تنهايي زندگي ميكرده است و از همان دوران با اميد معلم شدن كار كرده و درس خوانده. آرزويي كه حتي سرطان هم نتوانسته از تلاشش براي رسيدن به آن بكاهد. دوران دبيرستان را در مدرسه شبانهروزي ميرجاوه و دوران دانشگاه را در شهر زاهدان طي كرده است. در تمام سالهاي تحصيل براي تامين هزينه دانشگاه و مخارج مدرسه و گاهي كمك به خانواده، تابستانها را براي كارگري ساختمان در استان يزد ميگذراند و با پولي كه دراين سه ماه به دست ميآورد، هزينه تحصيل و زندگياش را تامين ميكرد. پزشكان گفتهاند با پايان دوره شيمي درماني، غفور بهبود پيداميكند. اما بعد از بهبودي او ميماند و چندين ميليون بدهي كه خرج داروهاي شيمي درماني شده است.
درباره تامين هزينه درمانش ميگويد: «وقتي به زاهدان آمدم دستم خالي بود، داروها هم بيشتر اوقات در بيمارستان پيدا نميشد. در بيمارستان با مرد خيري آشنا شدم و وقتي شرايط بيماريام را فهميد، ١٣ ميليون تومان به من قرض داد و گفت وقتي سر كار رفتم فقط نصف اين پول را به او پس بدهم.»
غفور سي دانشآموز در دو پايه تحصيلي دارد. به خاطر مسافت دور روستاي محل كارش با روستاي محل زندگي تمام هفته را در مدرسه ميماند و مثل سرباز معلمهاي ديگر مدرسه نميتواند به خانه برگردد. شبها را در دفتر كوچك مدرسه كه تنها وسايل آسايشش، يك بالش و پتو، يك بخاري و يك اجاق خوراكپزي است سر ميكند. همدم شبهايش هم دانشآموزاني هستند كه براي برطرف كردن اشكالات درسي و صحبت كردن با معلم به دفتر مدرسه ميآيند. ميگويد: «سرگرمي من گپ زدن با بچههاست. بچهها تاثير خوبي روي من ميگذارند. درس دادن را دوست دارم. اگر تدريس نميكردم، بيماري مرا از پا درميآورد. اما الان نگران بيماريام نيستم. چون روزهايم را با كار مورد علاقهام سپري ميكنم.»
غفور سرشار از اميد براي زندگي است، اما اميد چنداني به استخدام شدن در آموزش و پرورش ندارد: «فكر نميكنم شانسي براي استخدام شدن در آموزش و پرورش داشته باشم.» ميخندد و ميگويد: «اگر بتوانم به صورت خريد خدمتي هم در آموزش و پرورش كار كنم، راضي هستم. به هر حال بايد كار كنم تا بدهي هايم را پرداخت كنم.» معلمان خريد خدمت حقوق و مزاياي كمتري نسبت به ساير معلمان دارند و حقوقشان هيچوقت به موقع پرداخت نميشود و تنها چند ماه از سال برايشان بيمه در نظر گرفته ميشود. اما غفور به همين هم راضي است.
داستان سرباز معلم شدن او هم دردسرهاي خودش را داشته و نهايتا با سفارش يكي از اساتيد دانشگاهش توانسته است خدمت سربازياش را در آموزش و پرورش بگذراند. غفور در پاسخ به اين سوال كه اگر كارت در آموزش و پرورش درست نشد چه ميكني، باز ميخندد و ميگويد: «دست خداست.»
تنها چند جلسه ديگر از شيمي درماني اين سرباز مانده است. سرطان با تمام سختيهايش هنوز نتوانسته اميد وشور زندگي را از غفور جدا كند. او اميدوار است بعد از پايان سربازياش، باز هم راه كوهستاني لاديز تا توحيدآباد را به شوق درس دادن به بچههاي مدرسه طي كند.
لینک خبر: https://marznews.com/?p=97960
مرزنیوز به نقل از تابناک پدر حميدرضا گنگوزهي معلم فداكار سيستاني و بلوچستاني خواستار تامين احتياجات خانواده اين معلم ايثارگر شد.
حميدرضا گنگوزهي معلمي بود كه ايثار و گذشت، شجاعت و مهرورزي را به خوبي معنا كرد و به شاگردانش آموخت كه مي توان در شرايط سخت هنر نوع دوستي و امدادرساني را به شيوه اي زيبا در زندگي جاري كرد.
سالهاست كه از فداكاري ها و دلسوزي ها و گذشت معلمان ايثارگر در كشور سخن گفته مي شود اما ايثارگري معلم سيستاني و بلوچستاني چيزي ديگر است كه در دلها ماندگار شد.
به منظور ديدار با خانواده معلم فداكار عازم روستاي گزو واقع در ۵۰ كيلومتري خاش محل تولد و زندگي خانواده گنگوزهي شده و با زندگي ساده و بدون دغدغه روستاييان و خانه هاي خشت و گلي و فعاليتهاي كشاورزي و دامداري در اين روستاي زيبا و سرسبز و پر از نخل آشنا شديم و با اهالي و ساكنان منطقه و خانواده شهيد گنگوزهي به گفت و گو پرداختيم.
پدر اين خانواده بعنوان كشاورز و دامدار براي انجام مصاحبه رضايت داد اما مادر و همسر وي به واسطه درد و ناراحتي و غم از دست دادن جوان فداكارشان از انجام گفت وگو عذرخواهي كردند.
حميدرضا گنگوزهي معلم فداكار خاشي با ۲۵ سال سن داراي دو فرزند دختر سه و چهار ساله بنام هاي عسل و فاطمه است كه عسل از بيماري قلبي و سندرم رنج مي برد.
وي پس از پايان تحصيلات و دوران خدمت مقدس سربازي از مهر سال ۹۴ به استخدام آموزش و پرورش در آمده و در مدرسه شهيد رحيمي روستاي نوك جو از توابع منطقه مرزي روتك بخش مركزي خاش مشغول به كار، فعاليت و خدمت و عهده دار آموزش ۵۳ دانش آموز ابتدايي و ۱۳ دانش آموز مقطع متوسطه اول شد.
« پسند گنگوزهي» پدر معلم فداكار روز چهارشنبه بيان كرد:
صبوري، متانت، اخلاق و گذشت ويژگي مهم و ممتاز فرزندم بود و افتخار مي كنيم كه با اين ايثار و فداكاري نه تنها نام بلوچ و اهل سنت بلكه نام عزتمند اسلام و جامعه ايراني را سربلند كرد.
وي اظهار كرد: حميد رضا فرزندي صالح و مطيع بود و با احترام گذاشتن به پدر و مادر و خدمت به خلق به چنان مرتبه اي رسيد كه موجب رضايت خدا و بندگان خدا شد و اميدواريم در آخرت براي ما شفاعت كند.
وي ادامه داد: فرزند ما عشق ورزيدن به آب و خاك و وطن را وظيفه مهم خود مي دانست و سعي و تلاشش جمع كردن مال و كسب منافع دنيوي نبود به همين خاطر حضور در منطقه مرزي و كار كردن در شرايط سخت را برگزيد.
پدر معلم فداكار گنگوزهي از ابراز محبت و عنايت مسئولان به ويژه شخص رئيس جمهوري محترم، وزير آموزش و پرورش، نمايندگان مردم استان در مجلس خبرگان رهبري و مجلس شوراي اسلامي، استاندار سيستان و بلوچستان، مديركل آموزش و پرورش استان، فرماندار و مقامات، علما و معتمدان و اقشار مختلف قدرداني كرد و ضرورت تامين احتياجات خانواده اين معلم فداكار را خواستار شد.
پسند گنگوزهي ادامه داد: همسر و دو فرزند كوچك حميدرضا به حمايت و توجه دولت احتياج دارند كه اميدواريم عزيزان ما در جهت رفع مشكلات به ما كمك كنند.
عبدالصمد گنگوزهي برادر بزرگتر اين معلم فداكار نيز به ايرنا گفت: برادر فداكارم با گذشتن از جان خويش و نجات چهار نفر از خطر مرگ نمونه اي از ايثار و فداكاري ملت ايثارگر ايران اسلامي را به نمايش گذاشت.
وي افزود: تصميم گرفتن در شرايط سخت و تلاش براي نجات انسانها بويژه شاگردانش اهميت كار يك معلم فداكار را نشان داد و قطعا مردم عزيز ايران هم داراي همين ويژگي ممتاز كمك كردن به همنوغان هستند اما اين ويژگي در برادر ما از زمان كودكي و نوجواني مشهود بود بطوريكه در دوران نوجواني علاقه زيادي براي كمك كردن به مردم را داشت.
وي ابراز اميدواري كرد با حمايتهاي دولت و ياري مسئولان، همسر اين معلم فداكار ادامه دهنده راهش باشد و بتواند با خدمت صادقانه و همتي بلند ياد و نام او را زنده و سربلند نگه دارد.
عبدالصمد گنگوزهي ادامه داد: برادرم با داشتن ويژگي و شاخصه مهم خدمت و ايثار شايسته تجليل و دريافت نشان ايثار است زيرا همواره براي كمك به همنوعان خود عاشقانه پيشقدم بود و خدمت به بندگان خداوند را وظيفه ذاتي خود مي دانست.
عبدالرئوف شهنوازي معلم فداكار ديگري كه همكار و همراه گنگوزهي در حادثه نجات دانش آموزان حضور داشت و زخمي شد، از لحظات سخت مقابله با توفان و گردباد شديد و تلاش شان براي نجات دانش آموزان به خبرنگار ايرنا گفت: در لحظه اي كه اين اتفاق ناگوار افتاد ما بيرون از كلاس درس و در محوطه مدرسه بوديم كه حميد رضا متوجه دانش آموزان بازي گوش در كنار ديوار شد و هر دو نفرمان از دور فرياد زديم؛ بچه ها از ديوار كناره گيري كنيد اما آنها به تذكر ما اهميت ندادند، با توجه به شدت گردباد و احتمال تخريب ديوار كه از قبل به واسطه بارندگي هاي زياد نم كشيده بود مرحوم گنگوزهي خطر را احساس كرد و به سرعت با هم به سمت دانش آموزان دويديم و بچه ها را از خطر ريزش ديوار نجان داديم اما در يك لحظه ديوار فرو ريخت و مرحوم زير آوار ماند و من نيز از ناحيه پا تا كمر گرفتار آوار شدم.
اين معلم فداكار با اندوه فراوان كه بغض گلويش را گرفته بود ادامه داد: مرحوم گنگوزهي در لحظات پاياني عمر خود نيز جوياي احوال من و دانش آموزان بود و گفت به شما كه آسيبي نرسيده است در صورتي كه خودش بيشتر از من آسيب ديده بود.
مجتبي شجاعي بخشدار مركزي شهرستان خاش كه در منزل پدر مرحوم گنگوزهي حضور يافته بود گفت: فداكاري اين دو معلم فداكار و ايثارگر در تاريخ ماندگار شد زيرا اعتقاد و باور همه ما اين است كه اين عزيزان كاري جهادي انجام داده اند، خدمت در شرايط سخت مرز با كمترين امكانات و دوري از خانواده و در نهايت ايثارگري و فداكاري ويژگي و شاخصه مهم اين مردان خدايي است.
مدير آموزش و پرورش شهرستان خاش هم با اشاره به اينكه مدرسه محل خدمت اين معلم فداكار به نام خود وي ثبت شده است گفت: پيشنهاد داده ايم كه شهيد گنگوزهي بعنوان شاخص فرهنگي كشور معرفي شود.
قاسم كوچكزايي افزود: عنايت ويژه رئيس جمهوري محترم، وزير محترم آموزش و پرورش، استاندار و مسئولان استان و شهرستان نشان از حمايت اين بزرگواران از خانواده معلم فداكار و زنده نگه داشتن ياد و نام او است.
وي تاكيد كرد: بر حسب وظيفه و توان خود براي رفع مشكلات خانواده اين شهيد تلاش خواهيم كرد.
رئيس كميسيون فرهنگي شوراي اسلامي شهر خاش نيز گفت: در نشست ديشب شورا و با تصميم قاطع اعضاي شوراي اسلامي و همكاري شهرداري خاش يك ميدان در اين شهر به نام معلم فداكار و ايثارگر حميدرضا گنگوزهي نامگذاري شد.
نادر ميربلوچزهي اظهار داشت: اقدام ارزشمند معلم ايثارگر و همكار وي در جهت كمك به شاگردانشان ستودني است لذا تجليل از مقام شامخ شهداي راه تعليم و تربيت بايد در دستور كار مسئولان دستگاهها و اقشار مختلف جامعه باشد.
خاش در ۱۸۵ كيلومتري جنوب زاهدان مركز سيستان و بلوچستان واقع شده است.
لینک خبر: https://marznews.com/?p=97721