مرزنیوز به نقل از تابناک
به گزارش «تابناک»، از حدود پنج سال پیش و در پی وقوع انقلاب های عربی در منطقه خاورمیانه، اوضاع در این منطقه وارد مرحله ای جدید شد که مهمترین مشخصه آن، بی ثباتی و ابهام در مسیر و مقصد تحولات بوده است. در این میان، برخی بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای درصدد برآمدند ضمن بهره گرفتن از این فضای ابهام آمیز، منافع مدنظر خود را به صورت حداکثری تأمین کنند.
در سطح منطقه، ترکیه و عربستان سعودی در صف مقدم حمایت از گروه های شورشی و تروریستی قرار گرفته و تلاش کردند با براندازی دولت های غیرهمسو با خود، نفوذ منطقه ای خود را به حداکثر ممکن برسانند. همزمان، رژیم اسرائیل نیز با مناسب دیدن فضا، از یک سو با استناد به اوضاع ناآرام خاورمیانه، خواستار حمایت بیشتر آمریکا از خود ـ به عنوان مهمترین متحد منطقه ای واشنگتن ـ شد و از سوی دیگر، هم در موضوع فلسطین و هم موضوع هسته ای ایران، رویکرد تهاجمی اش را شدت بخشید.
در این میان، نکته مشترکی که هر سه این بازیگران را به یکدیگر پیوند داده و می دهد، تقابل با ایران و تلاش برای جلوگیری از توسعه نفوذ جمهوری اسلامی ایران – و در سطحی گسترده تر، محور مقاومت – در سطح منطقه است. این رویکرد به ویژه در میان سعودی ها از زمان درگذشت ملک عبدالله و روی کار آمدن ملک سلمان، تشدید نیز شده و عربستان رویکرد تقابلی خود نسبت به ایران را کاملاً آشکار کرده است.
اما اکنون و با گذشت پنج سال از وقوع این روند جدید در منطقه، ابرهای ابهام تا حدی کنار رفته و اوضاع سر و شکل مشخص تری پیدا کرده است. در موضوع سوریه و عراق، پیشروی های گروه تروریستی داعش و بین المللی شدن تهدید این گروه، غربی ها را به این نتیجه رسانده که باید از اصرار بر براندازی دولت اسد دست برداشته و به راه حلی مرضی الطرفین دست پیدا کنند. در موضوع فلسطین، حمایت بین المللی از تشکیل یک دولت فلسطینی، رژیم اسرائیل را در موضع دفاعی قرار داده و در موضوع ایران نیز حصول توافق هسته ای میان ایران و گروه ۱+۵، چشم انداز قدرت گیری بیش از پیش ایران در منطقه در پرتو رها شدن از قید و بندهای بین المللی را از هر زمان دیگری جدی تری ساخته است.
در این شرایط، سه دولت مذکور که خود را در موضع ضعف دیده و طرح های خود برای تقابل با ایران و نفوذ حداکثری در منطقه را رنگ باخته می بینند، به طور روزافزون در تقابل با رویکرد متحدان غربی خود قرار می گیرند که برای تأمین امنیت در خانه خود هم که شده، خواستار دامن زده شدن بیش از پیش به تنش ها در منطقه نیستند. به نظر می رسد، این اختلاف رویکردها میان متحدان قدیمی، در آینده ای نه چندان دور اوضاع را بر خلاف میل اردوغان، سلمان و نتانیاهو پیش خواهد برد و نشانه های این روند از هم اکنون نیز آشکار شده است.
در مورد ترکیه، دولت رجب طیب اردوغان تا همین چند ماه پیش بر آن بود، با بین المللی کردن هرچه بیشتر بحران سوریه و باز کردن پای قدرت های فرامنطقه ای، به ویژه آمریکا به شکلی جدی تر، به هدف همیشگی خود، یعنی براندازی بشار اسد دست پیدا کند. در همین راستا، آنکارا حتی تا ساقط کردن یک فروند جنگنده روسی در آسمان سوریه نیز پیش رفت؛ اما بلافاصله پس از این اقدام، با هشدار ناتو مواجه شد، مبنی بر اینکه کشورهای سازمان آتلانتیک شمالی، وارد منازعه ای با روسیه نخواهند شد که به سبب ماجراجویی های اردوغان به وجود آمده باشد.
افزون بر این، دولت آنکارا در ماه های اخیر تلاش داشته با سوءاستفاده از بحران پناهجویان، به نوعی از غرب باج خواهی کند و از این راه، مداخله بیشتر غربی ها را خواستار شود؛ اما این سیاست نه تنها تاکنون نتوانسته نتایج مطلوب را برای ترکیه به همراه داشته باشد، بلکه در عمل سبب شده انتقادات رسمی و غیررسمی غربی ها از ترکیه افزایش پیدا کند؛ تا جایی که این روزها اردوغان می گوید، حتی اگر «تنها هم بماند»، از رویکرد خود در قبال سوریه دست برنخواهد داشت؛ موضعی که نشان از واقعیت انزوای ترکیه در موضوع سوریه دارد.
در مورد عربستان، حمایت غرب و به ویژه آمریکا و انگلیس از تجاوز یک سال پیش ائتلاف منطقه ای تحت رهبری سعودی ها به یمن، بر اساس این ارزیابی صورت گرفت که این ائتلاف خواهد توانست به سرعت به اهداف مدنظر دست یافته و – به زعم خود – نفوذ ایران را در همسایگی عربستان از میان ببرد. اما یک سال حملات مستمر ائتلاف به یمن، تاکنون نتوانسته نتیجه ای داشته باشد و از سوی دیگر، حجم بالای جنایات علیه غیرنظامیان، افکار عمومی را علیه سعودی ها بسیج کرده است. در این شرایط، غرب اگر هم بخواهد، امکان و نیز منفعتی در حمایت از سعودی ها نمی بیند. افزون بر این، طرح عربستان برای تشکیل ائتلافی با همکاری ترکیه و دیگر کشورها برای حمله نظامی به سوریه نیز با مخالفت صریح آمریکا مواجه شد.
رژیم اسرائیل نیز اوضاع بهتری ندارد. نتانیاهو پس از سال ها تلاش بی وقفه برای جلوگیری از حصول توافق هسته ای ایران، اکنون ناچار است این توافق را به عنوان یک واقعیت موجود بپذیرد که البته همزمان، با تشدید فشارها برای پذیرش راه حل دیپلماتیک در موضوع فلسطین و خودداری از ادامه تجاوزگری ها علیه فلسطینی ها مواجه است. طی یک سال اخیر، کار برای تل آویو به جایی رسید که اروپایی ها اقدام به تحریم کالاهای ساخته شده در شهرک های صهیونیست نشین سرزمین های اشغالی کردند.
به این ترتیب، اکنون وضعیت برای ترکیه، عربستان و رژیم اسرائیل به گونه ای شده که منافع مشخص آن ها در منطقه، با منافع حامیان فرامنطقه ای ایشان در تضاد است. با وجود این، این سه دولت نه تنها از ماجراجویی و توسعه طلبی منطقه ای خود دست برداشته اند، بلکه بر آن بیش از پیش اصرار می ورزند. تجربه تاریخی به ما می گوید در شرایطی که یک دولت وابسته به غرب در خاورمیانه در چنین شرایط تضادی با قدرت یا قدرت های حامی خود قرار بگیرد و بر تشدید و تداوم این تضاد اصرار داشته باشد، نتیجه چیزی جز سقوط آن دولت وابسته نخواهد بود.
مثال روشن تاریخی در این زمینه، سرنوشت رضا شاه پهلوی است. رضا خان که با حمایت مستقیم قدرت های خارجی (مشخصاً انگلیس) توانسته بود قدرت خود را به عنوان شاه تحکیم بخشد، اندک اندک به این توهم دست یافت که در منطقه خاورمیانه فعال مایشاء است و می تواند بدون توجه به منافع قدرت حامی خود، رویکردهای مدنظر خویش را تدوین کند. نیازی به گفتن نیست که نتیجه اصرار بر این رویکرد تقابلی، سقوط وی در جریان حمله متفقین به ایران در شهریور ۱۳۲۰ خورشیدی بود.
اکنون نیز آمریکا و انگلیس به عنوان حامیان اصلی سه دولت مذکور، در عمل وارد فاز اختلافات جدی با دولت های وابسته به خود در منطقه شده اند؛ اما تاکنون از علنی کردن این اختلافات و دامن زدن به آن ها خودداری کرده اند، با این امید که وابستگانشان بر سر عقل آمده و قطب نمای خود را با آن ها تنظیم کنند! با وجود این، می توان انتظار داشت که سرنوشت اردوغان، سلمان و نتانیاهو نیز مانند همه رهبران و دولت های وابسته به غرب، سقوط در صورت عدم پذیرش باشد.
لینک خبر: https://marznews.com/?p=97389