استان خوزستان استانی در جنوب غربی ایران است، که در کرانه خلیج فارس قرار دارد و مرکز تولید نفت و گاز ایران بهشمار میآید. مساحت استان خوزستان ۶۴٫۰۵۷ کیلومتر مربع است و با جمعیتی معادل ۴٬۷۱۰٬۵۰۶ نفر (۱۳۹۵)، بهعنوان پنجمین استان پرجمعیت ایران محسوب میشود.شهر اهواز مرکز استان خوزستان است.
از لحاظ تاریخی، خوزستان قدیمیترین منطقه فلات ایران محسوب میشود، که پیشینه سکونت انسان در آن به ۲۷۰۰ سال پیش از میلاد مسیح و شکلگیری تمدن عیلام در هزارهٔ سوم قبل از میلاد، بازمیگردد.خوزستان از شمال به استان لرستان، و شرق به استان چهارمحال و بختیاری، از شمالغربی به استان ایلام، از شرق و جنوبشرقی به استان کهگیلویه و بویراحمد، از جنوب به استان بوشهر و خلیج فارس و از غرب به کشور عراقمحدود میشود.
استان خوزستان هماکنون دارای ۱۸ نماینده در مجلس شورای اسلامی و ۶ نماینده در مجلس خبرگان رهبری میباشد. شرکت ملی مناطق نفتخیز جنوب (بزرگترین تولیدکننده نفت ایران)، شرکت ملی حفاری ایران، شرکت فولاد خوزستان و شرکت نفت و گاز اروندان در استان خوزستان مستقر میباشند.
دوران هخامنشیان
خوزستان یعنی سرزمین مردمان خوزی یا هوزی. در سنگنوشتههای فارسی باستان که مربوط به ۲۵۰۰ سال پیش هستند برای نامیدن سرزمینعیلام (یعنی منطقهٔ جنوب غربی ایران امروز و دربردارندهٔ خوزستان امروز) واژههای -ʰŪja و -ʰŪvja به کار رفته است. این واژهها ۲۴ بار در سنگنوشتههای داریوش یکم و یک بار در سنگنوشتهای از خشایارشا ثبت شدهاند. همین واژهٔ -ʰŪja است که در زبان فارسی تبدیل به خوز شده است.
واژههای -ʰŪjiya و -ʰŪvjiya نیز ۷ بار در سنگنوشتههای داریوش یکم به کار رفتهاند که در واقع صفت و به معنای «خوزی یعنی اهل سرزمین -ʰŪja و -ʰŪvja» هستند. همین واژهٔ -ʰŪjiya است که در زبان فارسی تبدیل به خوزی شده است.
استرابون و پلینیوس از خوزستان به اسم اوکسی[ نام میبرند. این استان با عیلامیان باستان و شوش کم و بیش مرتبط است. نام اهواز، شوش وهویزه منعکسکننده ساکنین این منطقه در زمان عیلامیان بودهاست
دوران ساسانیان
نام استان خوزستان در فارسی میانه (یا همان پهلوی ساسانی) و نیز در پارتی (یعنی همان پهلوی اشکانی) به صورت hūğestān (یعنی هوجِستان) یا hūžestān (یعنی هوژِستان) آمده است.سریانیها به آن بت هوزایه میگفتند.
بخشی از متنی پارتی بر روی دستنویس مانوی M 5569[۹] که از زمان و مکان مرگ مانی میگوید و در سدهٔ سوم میلادی (یعنی سیصد سال پیش از اسلام) نوشته شده است:
آوانگاری به خطّ فارسی:
پَد چَفار سَخت، شَهرِوَر ماه، شَهرِوَر رُوژ، دُشَمبَت، اود اِیوَندَس ژَمان، اَندَر اَوِستام ای هوژِستان، اود شَهرِستان چِ بِیلاپاد، کَذ اَهراماد هُو پِدَر رُوشن …
آوانگاری به خطّ آوانگار بینالمللی:.
pad čafār saxt šahrewar māh, šahrewar rōž, dōšambat, ud ēwandas žamān, andar awestām ī hūžistān, ud šahrestān če bēlābād, kaδ ahrāmād hō pidar rōšn
برگردان فارسی:
چهار روز گذشته از شهریورماه، روزِ شهریور، روز دوشنبه، ساعت یازده، در استان خوزستان و در شهر بیلاباد (یعنی همان گندیشاپور)، که پدر روشنایی (یعنی مانی) عروج کرد..
دوران اسلامی
به گفته سوات سوجک در کتابهای تاریخ کلاسیک اسلامی، نام این استان خوزستان بود. ابن حوقل جغرافیدان قرن ۱۰ میلادی در کتاب «صورت الارض» در فصلی جداگانه این استان را همراه با نقشه توصیف میکند و یاقوت در سده ۱۳ میلادی در معجم البلدان جزئیاتی از استان خوزستان نوشتهاست..
ریچارد فرای درمورد خوزستان مینویسد: «خوزستان استانی ثروتمند و کم ارتفاع بود که دست کم به هفت کوره تقسیم میشد؛ بزرگترین جز آن هرمزداردشیر یا هرمزدشهر بود که عربها بدان سوقالاهواز میگفتند».
واژه خوزستان به معنای سرزمین «خوزها» است و خوز را به صورتهای «هوز» و «حوز» نیز مینوشتند و جمع هوز در زبان عربی اهواز است که نام پایتخت استان خوزستان است.[۱۴] ابن خردادبه(متوفای حدود ۳۰۰ ق) خوزستان را با همان اهواز یکی میداند و آنجا را سرزمینی وسیع، مشتمل بر هفت کوره برمیشمارد که با نام کور الاهواز میخواندش.[۱۵]
ابن خردادبه، نظر دیگری دربارهٔ نام اهواز دارد. او نه فقط اهواز بلکه کل موقعیت جغرافیایی خوزستان امروزی را اهواز میداند. (متوفای حدود ۳۰۰ ق) خوزستان را با همان اهواز یکی میداند و آنجا را سرزمینی وسیع، مشتمل بر هفت کوره برمیشمارد و به آن اکوار الاهواز میگوید.[۱۵] سبب وجود همین هفت کوره در این سرزمین، عضدالدوله دیلمی، آنجا را اقلیم هفت حوزه نام گذارده تا آنجا که مقدسی در قرن چهارم هجری، از رواج این نام خبر داده و پیروی خود را از آن، اعلام میدارد. همچنین او یادآور میشود که برخی از این حوزهها از میان رفتهاست.
در نوشتههای کهن
- أبو ریحان بیرونی (درگذشت: ق ۴۴۰): الآثار الباقیة عن القرون الخالیة. تصحیح: پرویز اذکایی. تهران ۱۳۸۰.
صفحهٔ ۲۵۶: … و قیل آنه بلد من خوزستان؛ و لیس ذلک ببعید، غیر ان قول هرقل ملک الروم، حین هرب من انطاکیة الی قسطنطینیة، و التفت الی الشام و قال: «علیک السلام یا سوریة»، سلام مودع، لا یری آنه یرجع الیها ابداً، دلیل علی ان سورستان هی بلاد الشام (۲۷۹). و کالعبرانیین ینسبون الی شط بحر، یقال له العبر؛ و کذلک جمیع الاسماء آلتی اشتهرت بها الفرق المختلفة؛ و عند المزدکیة، ان الزمان لا یخلو) ۱۱۲. (من نبی مبعوث، و ان الانبیاء یبعثون علی التوالی.
صفحهٔ ۳۶۷: … فی الثالث و العشرین، ذکران مارجیورجس (Mar -Georgios) الشهید، و هو جرجیس المقتول مرارا بألوان العذاب؛ و فی الرابع و العشرین، ذکران مارقوس (Marcus) صاحب الانجیل الثانی؛ و فی الخامس و العشرین، ذکران ایلیا (Elias) الجاثلیق بخراسان؛ و فی السابع و العشرین، ذکران خریسطفوروس (ChristoPhorus). و فی الثلاثین، ذکران شمعون بن صباعی (Simeonb) الجاثلیق، المقتول بخوزستان مع من کان معه من النصاری.
برگردان دو متن بالا به فارسی (از این کتاب): أبو ریحان بیرونی (درگذشت: ق ۴۴۰): آثار الباقیه. ترجمه: اکبر دانا سرشت. نشر امیر کبیر. چاپ پنجم. تهران ۱۳۸۶.
صفحهٔ ۳۱۳: … برخی گفتهاند که سورستان بلد و شهری و قسمتی از خوزستان است و این سخن دور از صواب نیست ولی هنگامی که هرقل امپراتور رم هنگامی که از انطاکیه به قسطنطنیه میگریخت روی خود را به شام کرده و گفت سلام بر تو ای سوریه و این سلام، تودیع و خداحافظی کسی با توست که دیگر به تو بازنمیگردد پس گفتار قیصر رم دلیل بر آن است که سورستان شام است.
صفحهٔ ۴۵۹: … روز بیست و سوم ذکران مارجیورجس شهید است که به انواع عذاب چند مرتبه او را کشتند و روز بیست و چهارم ذکران مارقوس صاحب دومین انجیل است؛ و روز بیست و پنجم ذکران ایلیا جاثلیق خراسان است و روز بیست و هفتم ذکران خریسطفورس است و روز سیام ذکران شمعون صباعی است که در خوزستان جاثلیق نصاری بوده و با دیگر مسیحیان که با او بودند کشته شد.
- السمعانی، أبو سعد عبد الکریم بن محمد بن منصور التمیمی (درگذشت: ق ۵۶۲): الأنساب. تصحیح: عبد الرحمن معلمی. ناشر: دائرة المعارف العثمانیة. حیدر آباد ۱۳۸۲ قمری.
جلد ۱، ص ۱۵۳: الأرجانی … هذه النسبة الی أرجان و هی من کور الأهواز من بلاد خوزستان و یقال لها ارغان بالغین و هی أرجان، و کان الصاحب إسماعیل بن عباد ینزل بها فی بعض الأوقات …
جلد ۱، صفحهٔ ۲۹۱: … و کذلک رأیت فی عرض الدنیا من أهل المنصورة و مولتان و بلاد بست و سجستان علی بابه، و کذلک رأیت جماعة من أهل فارس و شیراز و خوزستان علی بابه فناهیک بهذا شرفا و اشتهارا و علوا فی الدین و قبولا فی بلاد المسلمین بطول الدنیا و عرضها.
جلد ۱، صفحهٔ ۳۹۵: الأهوازی، بفتح الألف و سکون الهاء و فی آخرها الزای، هذه النسبة الی الأهواز و هی من بلاد خوزستان، و تنسب جمیع بلاد الخوز الی الأهواز [یقال لها کور الأهواز]، و البلدة آلتی هی الأهواز الساعة یقال لها سوق الأهواز و هی علی قرب من أربعین فرسخا من البصرة و کانت احدی البلاد المشهورة المشحونة بالعلماء و الأئمة و التجار و المتمولین من أهل البلد و الغرباء و قد خربت أکثرها و بقیت التلال، و لم یبق بها الا جماعة قلیلة، و المشهور بالنسبة الیها من القدماء الضحاک ابن زید الأهوازی، یروی عن إسماعیل بن ابی خالد، روی عنه عبد الملک ابن مروان الأهوازی …
جلد ۳، صفحههای ۵۱ و ۵۲: التستری، بالتاء [المضمومة] المنقوطة من فوق بنقطتین و سکون السین المهملة و فتح التاء المعجمة أیضا بنقطتین من فوق و الراء المهملة، هذه النسبة الی تستر بلدة من کور الأهواز من بلاد خوزستان یقولها الناس شوشتر و بها قبر البراء بن مالک رضی الله عنه …
جلد ۳، صفحهٔ ۳۴۸: الجندیسابوری، بضم الجیم و سکون النون و فتح الدال المهملة و سکون الیاء المنقوطة [من تحتها] بنقطتین و فتح السین المهملة بعدها الألف و الباء المنقوطة [بنقطة] بعدها [واو] و راء مهملة، هذه النسبة إلی بلدة من بلاد کور الأهواز- و هی خوزستان – یقال لها جندیسابور …
کتاب المسالک و الممالک
استخری ۱۰۰۰ سال پیش در کتاب المسالک و الممالک، سرزمین خوزستان را «خوزستان» خوانده:
خوزستان و اما حدود خوزستان فان شرقیها حد فارس و اصبهان و بینها و بین حد فارس من حد اصبهان نهر طاب و هو الحد الی قرب مهروبان ثم یصیر الحد بین الدورق و مهروبان علی الظهر الی البحر و غربیها حد رستاق واسط و دور الراسبی و شمالیها حد الصمیره و کرخا و اللور حتی یتصل علی حدود الجبال الی اصبهان علی انه یقال ان اللور کانت من خوزستان و فحولت الی الجبال و حد خوزستان …
خوارزمی یکی از بزرگترین دانشمندان ایرانی در نیمه دوم قرن چهارم ه. ق. در کتاب «مفاتیح العلوم» در مورد زبان خوزی و نام خوزستان چنین میگوید: «الخوز:لغه منسوبه الی کور خوزستان و بها یتکلم الملوک و الاشراف فی الخلا ٕ و مواضع الاستفراغ و عند التغری فی الحمام.»
جغرافیا
این استان از شمال و شرق توسط کوههای زاگرس احاطه شدهاست، با حرکت به سمت داخل استان از ارتفاع این کوهها کاسته شده و جای خود را به تپه ماهورها میدهد. خوزستان شامل دو منطقه کوهستانی و جلگهای است. دو پنجم کل مساحت استان را کوهستانی و سه پنجم آن جلگهای است. کوه چو، زردکوه، شاویش، آب بندان، مامازاد، کوه سیاه و کوه چال از جمله کوههای خوزستان هستند. جلگه خوزستان شیب کمی دارد و در برخی از نقاط آن گنبدهای نمکی موجود است که نقش عمدهای در شور کردن اراضی و آبها دارد..
رودها
خوزستان پرآبترین استان ایران است. پنج رود بزرگ که از زاگرس سرچشمه میگیرند زمینهای جلگه خوزستان را سیراب کرده و به طور مستقیم یا غیر مستقیم به خلیج فارس میریزند. کارون بزرگترین این رودها، بزرگترین و تنها رود قابل کشتیرانی در ایران است، این رود که از کوههای زاگرس مرکزی سرچشمه میگیرد در نزدیکی شوشتر به آب دز میپیوندد و در نزدیکی ورودی اروندرود به خلیج فارس به این رود میریزد رود کرخه سومین رود بلند ایران پس از کارون و سفیدرود است. این رود که از کوههای زاگرس سرچشمه میگیرد پس از طی مسیری نزدیک به ۷۵۵ کیلومتر در جهت جنوب غربی به تالاب هورالعظیم در مرز ایران و عراق میریزد. نام کرخه از شهری در کوره شوش خوزستان به نام کرخا یا کرخه برگرفتهشدهاست.آب دز از زاگرس مرکزی در ۲۰ کیلومتری شمال شرقی بروجرد نزدیکی چهاربره جریان مییابد از میان شهر دزفول میگذرد و در ۱۰۰ کیلومتری جنوب این شهر در بند قیر به کارون میریزد. این رود با حجم بالای آب در طول تاریخ شریان حیاتی کشاورزی متمرکز در منطقه بودهاست.. رود مارون از کوههای راه باریک، سفید و گل گیلک در ۵۳ کیلومتری شمال غربیاسوج سرچشمه میگیرد پس از تلاقی با رود اعلاء در چم هاشم با نام جراحی به راه خود ادامه میدهد و پس از مشروب کردن دشترامهرمز و رامشیر و در کل پس از پیمودن مسافتی نزدیک به ۴۳۸ کیلومتر به خورموسی و خلیج فارس میریزد.رود هندیجان یا زهره ازکهگیلویه سرچشمه میگیرد و دو سرشاخه اصلی آن دو رود آب شیرین یا خیرآباد و آب شور یا شولستان است، این رود پس از گذر ازهندیجان به خلیج فارس میریزد.
تاریخ
دوران باستان
«خوزستان» در دوران باستان، به ویژه در دوره هخامنشی به دو ناحیه تقسیم میشد: بخشهای شمال و شمال شرقی که انشان (انزان) نام داشت و سرزمینهای باصفا و کوهستانها و جنگلهای فراوانی را شامل بود و ناحیه جنوبی که دارای آب و هوای گرم و مرطوب و دشتهای حاصلخیز و جلگهای جنوبی که دارای آب و هوای گرم و مرطوب و دشتهای حاصلخیز و جلگهای سرسبز و پرآب بوده که به قارهای کوچک و مستعد میمانست. بخشهای جنوبی که «عیلام» نام داشته یادآور تمدنهای دیرینه خوزستان است و بشدت تحت تأثیر فرهنگ «میانرودان» بوده و جغرافیای وسیعی را شامل میشده که حد فاصل لرستان و خوزستان و سواحل خلیج فارسامروزی است.
در سال ۵۵۸ پیش از میلاد پادشاهی کوروش بزرگ (کوروش دوم) در انشان (فارس) و خوزستان آغاز شد و پایتخت هخامنشیان به شوش منتقل شد.
«استرابون» جغرافیدان عهد باستان، خوزستان را از حاصلخیزترین جلگههای جهان میداند. زیرا رودخانههای زیادی این دشت را آبیاری میکرده که امکان کشاورزی و آبادانی را در این منطقه میسر میساختهاست. شاید بر همین اساس بوده که عدهای بر این باورند که نام این سرزمین «هند» یا «اند» بوده که به معنی «جایی با آبهای فراوان» است.
دربارهٔ آبادی مرکز خوزستان در کتاب «احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم» تألیف «ابو عبدالله محمد بن احمد مقدسی» جهانگردی از بیتالمقدس آمدهاست:
«شوشتر در همه این سرزمین، خوشتر، استوارتر و مهمتر از آن شهری نباشد. نهر به دور آن میچرخد نخلستان و باغها آن را فرا گرفتهاند. بافندگان ماهر پنبه و دیبا در آن بسیارند از همه شهرها برتر است، اضداد را در خود جمع و در نزد جهانیان شهرت دارد؛ و دربارهاش گفتهاند آن همچون بهشتی است. باغهایش پر از ترنج و انار خوب، انگور و گلابی عالی و خرما میباشد. بهشت خوزستان است دیبای آن را به مصر وشام میبرند، مردمش با خوشی عمر میگذرانند.»
همچنین در سفرنامه «ابن بطوطه» جهانگرد مراکشی میخوانیم:
«سر انجام به شهر تستر (شوشتر) رسیدم که در قلمرو اتابک و سر حد بین دشت وکوهستان است. شهری بزرگ، زیبا، خرم و دارای پالیزهای نیکو و باغهای عالی است این شهر محاسن زیاد و بازارهای معتبر دارد و از شهرهای قدیمی است. در دو طرف رودخانه باغ قرار دارد و محاذی دروازه دسبول مانند بغداد و حله جسری از کشتیهای کوچک درست کردهاند، میوه در تستر فراوان است، خیرات و برکات این شهر بسیار و بازارهای آن در خوبی بیمانند میباشد.»
وجود مراکز علمی و فرهنگی همچون دانشگاه جندی شاپور در این استان دال بر اهمیت و رونق این منطقهاست کهاستادان بزرگ دانش پزشکی را از یونان، مصر، هند و روم گرد هم آورده بودهاست. این دانشگاه را ساسانیان بنیان گذاردند. این دانشگاه پزشکی که به دستور شاپور اول (۲۴۱–۲۷۱ م) به سبب وجود آب و هوا و طبیعت پر نعمت و مناسب در گندی شاپور (نزدیک دزفول) ساخته شد. توسط شاپور دوم (ذوالاکتاف) مرمت و بازسازی گشت و در زمان انوشیروان تکمیل و توسعه یافت. دانشمندان و شاعران بزرگی همچون ابونواس حسن بن هانی اهوازی، که از ارکان شعر عرب است،عبداله بن میمون اهوازی، نوبخت اهوازی منجم و فرزندانش، جورجیس پسر بختشوع گندیشاپوری و شاعران شیعی، مانند ابن سکیت و دعبل خزائی که با اشعار خود ولایت و امامت را پاس داشتهاند و زبان به مقاومت گشودهاند از همین منطقه برخاسته و در این دیار زندگی میکردهاند.
در سال ۲۲۴ میلادی، اردوان پنجم به وسیله اردشیر بابکان حاکم فارس (بعداً اردشیر یکم ساسانی) در نبرد هرمزدگان واقع در استان خوزستان کنونی، شکست خورده و کشته میشود. طی این رویداد پادشاهی ۴۷۱ ساله اشکانیان پایان میپذیرد.
آغاز اسلام
والی بصره در اوایل سال ۱۶ مغیره بن شعبه را از طرف خود مأمور فتح بلاد خوزستان کرد و مغیره به آسانی دهقانان ایرانی اهواز را به تسلیم و قبولجزیه وادار ساخت، اما عمر به علت حرکت زشتی که از مغیره روایت کردند او را از حکومت بصره برداشت و ابوموسی اشعری را به جای او فرستاد. ابوموسی دنباله فتوحات پیشینیان خود را گرفت و پس از چند رشته جنگ بلاد رامهرمز و شوش را مفتوح کرد. اما چون به شوشتر رسید به مقاومتهرمزان والی آنجا که در قلعه شهر متحصن بود برخورد، ناچار از خلیفه کمک خواست و عمر دستور داد که از کوفه عمار بن یاسر با لشگریانی به یاری ابوموسی برود.
هرمزان و ایرانیهای شوشتر سخت مقاومت کردند و عرب با وجود کثرت عدد بر ایشان پیروزی نیافتند تا آنکه به دلیل یک نفر خائن ایرانی بر مقام زنان و اطفال مدافعین راه یافتند و این کیفیت پای هرمزان و اصحاب او را در مقاومت سست کرد و جمعی از ایشان برای آنکه به دست مسلمین نیفتند خود و عزیزان خود را کشتند. سرانجام هرمزان از ابوموسی امان خواست و ابوموسی قبول این تکلیف را به امر خلیفه موکول ساخت و هرمزان به مدینهفرستاد. هرمزان به ظاهر پیش خلیفه اسلام آورد و عمر برای او وظیفهای نیر مقرر داشت، اما چون بعدها به شرکت در قتل خلیفه و همدستی با ابولولو متهم شد مسلمین او را کشتند.
پس از تسلیم هرمزان، شوشتر و جندیشاپور و بلاد دیگر خوزستان همه مسخر ابوموسی شدند و به این ترتیب فتح قسمت جلگهای ایران تماماً به دست مسلمین به انجام رسید.[۲۵]
نام عربستان در دورهای از تاریخ
به گفته ریچارد فرای به خاطر تأثیر قوی عرب زبانهای مهاجر به جنوب غربی این استان (مخصوصاً مهاجرت بنی کعب و بنی لام) از قرن ۱۶ تا ۱۹ میلادی، نام عربستان به این ناحیهاستان از زمان صفویه اطلاق گردید تا اینکه در زمان رضا شاه پهلوی با نام خوزستان جایگزین شد که خط پایانی بر آرزوهای تجزیه طلبانه شیخ خزعل، رئیس قبیله کعب بود.[۲۶]
در اواخر قرن ۱۶ میلادی قبیله کعب از عراق به جنوب خوزستان مهاجرت کردند. در طی قرون موفقیت آمیز قبایل عرب بیشتری از جنوب عراق به نوار مرزی جنوب غربی خوزستان مهاجرت کردهاند.
در گویشهای فارسی باستان و پارسی میانه که در خوزستان و جنوب غربی ایران تکلم میشده (و هنوز میشود) «او» به «هو» قابل تغییر است؛ مانند «اورمزد» – «هورمزد» و «اوشمند» – «هوشمند» همچنانکه «هورداد و حورداد» را «خرداد» و «خورتات» نیز گفتهاند. البته تا سالهای اخیر این اسامی را با حرف (ح) نیز مینوشتهاند. از سوی دیگر «یاقوت حموی» واژه «خوز» را با نامهای «خوز» و «هوز» و «اهواز» و «هویزه» هم ریشه میداند. «اهواز» محرف واژه «آواز» و «اوجا» نیز هست که در کتیبه داریوش بیستون آورده شده و این نام در کتیبه نقش رستم «خواجا» یا «خوجا» حک شده که هزار سال پیش، مرکز حکومت نشین استان خوزستان بودهاست. پس از هخامنشی، در دوران اشکانی، ساسانی و تمام دوران اسلامی شوشتر مرکز حکومتی خوزستان بودهاست. در سال ۱۳۰۳ در پی شیوع بیماری وبا در شوشتر مرکز حکومتی خوزستان به شهر تازه تأسیس اهواز که در ان زمان به نام ناصرالدین شاه ناصریه خوانده میشد منتقل شد و تا کنون نیز اهواز است. «به هر حال به وسیله بیگانگان برای تعمیم نام عربستان و فراموش شدن کلمه خوزستان سعی بسیار به کار رفت. این وضع تا سال ۱۳۰۳ه. ش؛ که حکومت مرکزی موفق شد پس از چندین سال غفلت از امور خوزستان به آن ناحیه توجه کند، باقی بود. در این تاریخ نام عربستان به کلی از فرمانها و مکاتبههای دولتی حذف و به {نام قدیمی آن} خوزستان تغییر نام یافت.»
در شاهنامهٔ فردوسی به تصحیح جلال خالقی مطلق از این خطه با نام خوزیان یاد شدهاست. برای نمونه:
بشد تیز با لشکر خوزیان | برآن سود جستن سرآمد زیان[۳۰] | |
وزان پس بر کشور خوزیان | فرستاد بسیار سود و زیان[۳۱] | |
همیرفت تا کشور خوزیان | ز لشکر کسی را نیامد زیان[۳۲] |
«ابن منظور» به سال ۷۱۱ ه.ق در «لسان العرب» اشاره دارد: و الخوز جیل من الناس، اعجمی معرب، یعنی: «خوز» قوم یا قبیلهای از مردم عجمند. از سوی دیگر «خوز» را به معنی «شکر» و «نیشکر» نیز معنا میکنند. زیرا خاک حاصلخیز و بارور خوزستان، استعداد ویژهای برای رشد این گیاه داشته و آنجا بهترین محصول نیشکر را به دست میدادهاست.
در کتاب «مجمع التواریخ و القصص» خوزستان به نام «حجوستان» و «حبوجستان و اجار» آمدهاست که به نظر میآید، برگرفته از پارسی میانه با عناوین «حبوجستان» و حوجستان است. همچنانکه در بعضی از گویشهای رایج در این استان «بختیاری» برای ادای حرف «خ» از «ح» نیز بهره میگیرند؛ بنابراین واژگان «اوج»، «هوز»، «هوج»، «حوز» و «خوز» در سیر تحول و تطور لفظی با پسوند «ستان» و «اوجستان» به تدریج بر اثر سایش تلفظ، از «هوجستان» به «خوزستان» تغییری یافتهاست.[نیازمند منبع] در متون پارتی نیز واژه هوزستان اشاره به همان نام خوزستان در دوران نوین دارد.[۳۳]
در گویشهای فارسی باستان و پارسی میانه «او» به «هو» قابل تغییر است؛ مانند «اورمزد» – «هورمزد» و «اوشمند» – «هوشمند» همچنانکه «هورداد و حورداد» را «خرداد» و «خورتات» نیز گفتهاند.
جمعیتشناسی
برپایه نتایج نهایی سرشماری عمومی نفوس و مسکن آبانماه ۱۳۷۵ جمعیت استان خوزستان ۳٬۷۴۶٬۷۷۲ نفر بودهاست که از این تعداد ۶۴ درصد در سکونتگاههای شهری و ۳۵ درصد در سکونتگاههای روستایی زندگی میکردند و ۱ درصد کوچرو بودهاند. شمار عربها در نواحی روستایی استان خوزستان در سال ۷۸ تعداد ۴۲۹۱۹۷ نفر برآورد شده که حدود ۳۷٫۸ درصد کل جمعیت روستایی استان را دربر میگرفت. جمعیت تخمینی عربهای استان خوزستان برپایه آمار ذکر شده آن سال بین پانصد تا هشتصد هزار نفر بودهاست که با در نظر گرفتن جمعیت کل استان در آنزمان که ۳٬۷۴۶٬۷۷۲ نفر ذکر شده حدود سی درصد جمعیت استان تخمین زده میشود. این تخمین در پژوهش شورای فرهنگ عمومی که در سال ۱۳۸۹ انجام شد رقم ۳۳٫۶٪ (۳۵٫۶٪ مرد، ۳۱٫۹٪ زن) را نشان داد. شهرهای دزفول، شوشتر، بهبهان، رامهرمز، ماهشهر، هندیجان، بندر امام (شاهپور) به طور اصلی میزبان بازماندگان مردم باستانی خوزستان هستند. بختیاری (لر بزرگ) هابطور اصلی در شهرهای اهواز، مسجد سلیمان، ایذه، آغاجاری، باغ ملک، گتوند، لالی، اندیکا، هفتکل، قلعه تل، شیمبار، دهدز، سردشت و در سایر شهرهای استان بجز سوسنگرد و هویزه جمعیت قابل ملاحظه ای را تشکیل میدهند. در شهرهای شادگان، دشت آزادگان، خرمشهر، هویزه، باوی، رامشیر، کارون و حمیدیه عشایر اسکان داده شده عرب اکثریت جمعیت را تشکیل میدهند. در شهرستانهای اهواز، شوش، آبادان و امیدیه جمعیتهای ترکیبی از مردم خوزستان زندگی میکنند بویژه شهر اهواز رنگین کمانی از تمامی اقوام خوزستان است. شهرهای اندیمشک، شوش، حسینیه و الوار گرمسیری مردم لر کوچک زندگی میکنند. قنواتیها در شهرهای اهواز، بهبهان، ماهشهر، شادگان زندگی میکنند. قشقاییها در شهرهای هفتگل و آغاجاری ساکن هستند. صابئیان مندائی که گروهی مردم پناهنده به ایران در زمان اشکانی بودنددر شهرهای اهواز، دزفول و آبادان زندگی میکنند.
از میان ۲۷ شهرستان این استان تراکم عربهای خوزستان در شهرستانهای دشت آزادگان، شادگان، شوش، خرمشهر و مناطق روستایی اهواز است. بیش از ۹۹ درصد از عربهای خوزستان شیعه هستندعربی خوزستانی ترکیبی از لهجه عراقی و کویتی است که در مناطق جنوبی به لهجه کویتی شبیه تر است چرا که ریشه این طوایف و تاریخ مهاجرت آنها از مناطق جنوبی عربستان مشترک است. گرچه ارزیابی زبانی از خوزستان تاکنون انجام نشده، گویشهای صحبت شده توسط فارسی زبانان استان شامل: دزفولی- شوشتری، بهبهانی، رامهرمزی، گتوندی، قنواتی،ماهشهری، هندیجانی، لری، بختیاری و لکی است.
ترکیب قومی
استان خوزستان تیرههای گوناگون انسانی را در بر میگیرد. خوزستان از لحاظ خردهفرهنگها متکثرترین استان ایران است. لرها، عربها، فارسهای بومی شهرها و.. از آن جمله میباشد که به تفصیل در ذیل میآیند:
بومیان خوزستان، مردم بومی فارس زبان شوشتر، دزفول، بهبهان، ماهشهر، رامهرمز، هندیجان، رامشیر (رام اردشیر)، زیدون، سربندر(قنواتی)، شادگان (قنواتی) از بازماندگان مردم شهرنشین باستان خوزستان هستند و هر کدام گویش مخصوص به خود دارند که با هم متفاوتند.
بختیاریها که از هزارههای دور در خوزستان و عراق (تا سدههای اولیه اسلامی) حضور داشتهاند. شهرهای اهواز، آبادان، ایذه ،مسجد سلیمان، هفتکل ،باغملک ،اندیکا، لالی، سالند (سردشت دزفول)، صفی آباد، قلعه خواجه، دهدزو.. بصورت اصلی و سایر شهرهای خوزستان نیز جمعیت قابل توجهی از ایشان را در خود دارند. طرح لباس اینان، ترسیمی از معبد چغازنبیل شوش است. بر خلاف نام استانچهار محال و بختیاری، مرکزیت جمعیتی اینان خوزستان است. ایذه نیز به عنوان پایتخت بختیاری ایران شناخته میشود. در نقشههای زمینشناسی، زمینهای وسیعی از نیمه مرکزی خوزستان به سمت شمال و شرق، به نام کنگلومرای بختیاریشناخته میشود.اوکسیان (هوزیان) زمان هخامنشی که از سپاهیان ویژه امپراتوری ایران بودهاند تطبیق با ایشان دارد که به روایتی نام خوزستان نیز از نام ایشان گرفته شده است: پارسیها (۲۷۰۰ سال قبل) با عیلامیها (هالتامتیها) درآمیختند و نژاد واحدی به وجود آوردند که بعدها در دورههای هخامنشی و ساسانی «هسی یا اوکسی یا خوزی یا هوزی» نامیده شدند و در سده ۶ هجری قمری به نام لر بزرگ، و در اوایل دوره صفویه، بختیاری خوانده شدند.
عربهای خوزستان، طوایف عرب خوزستان همگی از دسته کوچ نشین، غیر ثابت و با اصل و نسب مشخص در شبه جزیره عربستان بودند. مهاجرت ایشان به جنوب غربی خوزستان از سده نهم ه.ق پس از دعوی سید محمد مشعشع از روسای قبایل عرب شبه جزیره عربستان، پس از فتح هویزه شروع گردید و تا زمان معاصر ادامه یافت. بزرگترین این طوایف بنی طرف است که حدود سیصد سال پیش پس از گذر از اروند رود وارد خوزستان شدند. در دهههای اخیر بویژه از زمان جنگ به این سو، در برخی از شهرهای این منطقه نیز ساکن گردیدند. تا پیش از جنگ ایران و عراق عمده تمرکز جمعیتی عربهای خوزستان، شادگان، سوسنگرد، هویزه و روستاهای جنوب غربی خوزستان بود که پس از شروع جنگ، جنگزدگان عرب در (بیشتر شهرکهای اطراف) شهرهای امیدیه، ماهشهر واهواز سکنی یافتند. شهر صنعتی و تجاری خرمشهر که پس از جنگ کاملاً خالی از سکنه بوده است نیز محل اسکان جمعیت زیادی از عشایر عرب شد.
لرها (لر کوچک)، قلمرو اینان که در سدههای اولیه اسلامی نیز حضورشان در این منطقه گزارش شده، در منطقه شمال غرب خوزستان، ازشوش تا الوار در شمال اندیمشک امروزی بوده است و امروزه نیز تمرکز شهری جمعیتی ایشان نیز در اندیمشک، شوش، حسینیه و الواراست.
قشقاییها، در حدود شهرستان هفتکل زندگی میکنند.
مندائیان
نظرسنجی سال ۱۳۸۹
طی پژوهشی که شرکت پژوهشگران خبره پارس به سفارش شورای فرهنگ عمومی در سال ۸۹ انجام داد و براساس یک بررسی میدانی و یک جامعه آماری از میان ساکنان ۲۸۸ شهر و حدود ۱۴۰۰ روستای سراسر کشور، درصد اقوامی که در این نظر سنجی نمونهگیری شد در استان خوزستان به قرار زیر بود: ۳۱٫۹ فارس (۲۷٫۸٪ مرد، ۳۶٫۷٪ زن)، ۳۰٫۲ لر (۳۲٫۴٪ مرد، ۲۸٪ زن)، ۲٫۵ ترک (۱٫۹٪ مرد، ۲٫۴٪ زن)، ۱ کرد (۰٫۸٪ مرد، ۱٫۱٪ زن)، ۳۳٫۶٪ عرب (۳۵٫۶٪ مرد، ۳۱٫۹٪ زن)، ۰٫۲ سایر و ۰٫۵ بدون جواب بودند.
شهرهای صنعتی تجاری و نوبنیان خوزستان مانند اهواز، آبادان و خرمشهر و بندر امام خمینی (شاهپور سابق) نیز ترکیب جمعیتی از تمام مردم یاد شده در خود دارند. (رج:همان منبع)
همچنین با اینکه بیشینه مردم این استان مذهب شیعه دارند، از دیرباز پیروان دیگر آیینها نیز در این استان زیستهاند و میزیند. در شهر اهواز گروه اندکی صابئین (در خوزستان به آنها صُبّی میگویند) در کرانه رود کارون ساکنند و بیشتر به کار زرگری مشغولند.
همچنین پیروان آیینهای کهن زرتشتی و نیز کلدانی در این استان و به ویژه شهر اهواز زندگی میکنند که پس از انقلاب ۵۷ از تعداد آنان کاسته شدهاست. در شهر آبادان شماری از ارمنیان میزیند. این گروه تا پیش از انقلاب جمعیت بیشتری داشتند ولی امروزه تنها چند خانوار از اینان در شهرهای آبادان میزیند. پیروان دیگر آیینها و مردمان دیگری نیز در اینجا میزیستهاند که امروزه به جا نماندهاند. تا پیش از انقلاب شماری از پیروان آیینهای هندو و سیک و… نیز در بخشهای صنعتی این استان میزیستند که امروز تنها بازمانده معبدهایشان در شهر آبادان ماندهاست.
اقتصاد و منابع طبیعی
در سال ۱۲۸۷ خورشیدی نخستین چاه نفت ایران و خاورمیانه، توسط گروهی بریتانیایی به سرپرستی ویلیام ناکس دارسی در شهر مسجد سلیمان در خوزستان حفر و نفت از آن استخراج شد. این چاه که به «چاه شماره یک» مشهور است، نخستین چاه نفت در جهان است که از آن در مقیاس صنعتی، نفت استخراج شده، و اولین گام در تأسیس صنعت نفت ایران و شرکت نفت انگلوپرشین بودهاست. چاه شماره یک هماکنون بصورت موزه تحت مدیریت شرکت ملی مناطق نفتخیز جنوب ایران (NISOC) اداره میشود. استان خوزستان غنیترین استان ایران در زمینهٔ منابع نفت و گاز است که در حال حاضر عمدهٔ درآمد کشور از راه صدور این دو محصول حاصل میشود.
اهواز، مرکز صنایع پخش نفت و گاز در خوزستان و تمامی مناطق نفتخیز در جنوب، غرب و شرق ایران است. پالایشگاه آبادان و پتروشیمی بندر امام و پتروشیمی ماهشهر از جمله صنایع وابسته به نفت در این استان هستند.
کارخانجات ذوب و فولادسازی و محصولات آهنی و فولادی و لولهسازی از جمله صنایعی هستند که تأثیر بسزایی در اقتصاد منطقه و استان دارند. از جملهٔ این مجموعهها میتوان به لولهسازی خوزستان، گروه ملی صنعتی فولاد ایران، شرکت فولاد خوزستان، نورد کاویان اشاره کرد.
گرمای بیش از حد و تمرکز صنایع بزرگ در استان خوزستان باعث شده است که این استان پس از استان تهران بزرگترین مصرفکنندهٔ انرژی در ایران باشد.نیروگاههای حرارتی و گازی استان عبارتند از رامین، زرگان، آبادان، خرمشهر و فجر.
تا چندی پیش قابلیت کشتیرانی تجاری در رود کارون تا بندری در شهر اهواز وجود داشت و بخشی از بار ترانزیت تجاری از این راه منتقل میشد. اما در پی عدم رسیدگی این کاربرد درحال حاضر منتفی است و کشتیرانی تجاری عملاً انجام نمیگیرد. بندرهای آبادان و خرمشهر (با دسترسی از رود بهمنشیر) و ماهشهر و بندر امام پیش از جنگ ایران و عراق از لحاظ تجاری اهمیت فراوانی داشتند و مجموعهٔ این بنادر با خط آهن خرمشهر-تهران، مسیر پراهمیتی برای حمل و نقل تجاری بود، اما در طول جنگ ایران و عراق، آسیب فراوانی دیدند و عملاً مخروبه و متروکه شدند و امروز با روندی بسیار کُند، به کسری از وضعیت سابق خود نزدیک میشوند.
آب فراوان رودهای کارون، کرخه و هندیجان (زهره)، جراحی، مارون، اروندرود و دز که اکثراً جزو پرآبترین رودهای ایران هستند و ساختار جلگهای استان خوزستان، قابلیت بالقوهٔ کشاورزی فراوانی در آن ایجاد کردهاست. جدا از کشاورزی سنتی و نیمه مکانیزهٔ محصولات سنتی (مثل برنج، گندم، مرکبات و صیفیجات)، نیشکر هم به صورت صنعتی در قالب طرح توسعه نیشکر و صنایع جانبی استان خوزستان در ابعاد جغرافیایی وسیعی کاشته شده و مورد بهرهبرداری قرار میگیرد. از جمله صنایع جانبی قدیمی نیشکر در خوزستان، مجتمع کاغذسازی هفتتپه است که از دیرباز با استفاده از ضایعات نیشکر به تولید کاغذ میپردازد.