آب های داخلـــــی
این منطقه شامل خورها، خلیج ها و برخی شبه خلیج ها و مرداب هایی است که پیش از خط مبدا قرار دارند و جزء آبهای ملی هر کشور محسوب می شوند. دولت ساحلی، بربستر دریا، آب و فضایی هوایی فراز آن حاکمیت کامل دارد. برخی شبه خلیج ها را می توان براساس ضابطه تاریخی تحت عنوان «آب های داخلی » به حساب آورد؛حتی اگر آن قدر وسیع باشند که مشمول ضوابطی نباشند که کنوانسیون ۱۹۵۸م، ژنو برای «آب های تاریخی » مشخص کرده است. در اصل آب های تاریخی به آب هایی اطلاق می شود که برای مدت طولانی و به طور متمرکز مورد استفاده یک دولت ساحلی قرار گرفته باشند، بدون اینکه مورد ادعای دولت دیگر باشند.
مرزهای دریـــــایی
بیشتر کشورهای دنیا به علت مجاورت با یک یا جند دریا مرزهای دریایی دارند. برخی کشورها به دلیل موقعیت خود(محاط بودن خشکی)از دسترسی به دریا محرومند ودر نتیجه فاقد هرگونه مرز دریایی اند. از جهت دیگر، کشورهایی مانند ایسلند، ژاپن، استرالیا، نیوزلند و مالاگاشی به دلیل موقعیت جزیره ای کاملا در آب محصور شده و فاقد هر گونه مرز خشکی هستند. تعیین مرز دریایی کشورها، برخلاف آنچه از ظاهز امر بر می آید، کار آسانی نیست، حتی در اغلب مواقع، تیرگی روابط بین دولت ها ناشی از اختلاف آنها بر سر افراز مناطق دریایی است. هر کشوری محق است بربخشی از آب های ساحلی خود حاکمیت داشته باشد و در نتیجه حق کشتیرانی آزاد، ماهیگیری یا بهره برداری از منابع بستر آن از سایر دولت های سلب می شود. حقوق دولت های ساحلی و برون ساحلی با کنفرانس های متعددی که اولین بار به وسیله جامعه ملل متفق در سال ۱۹۳۰م، در شهر لاهه و بعد به ترتیب در سالهای ۱۹۵۸ و ۱۹۶۰م، ذر ژنو و ۱۹۸۲ م، در شهر مانتیگوبی(جامائیکا) برگزار شد، تعیین شده است. از تفاوت های بارز میان مرزهای دریایی و خشکی این است که مرزهای دریایی را نمی توان همانند مرزهای خشکی علامت گذاری کرد؛حتی امروز بندرت برروی نقشه ها و چارت های معمولی نشان داده می شوند.در نتیجه زمینه برای طرح ادعا و ضد ادعا مساعد است و اختلاف ها میان دولت ها بر سر تفکیک مناطق برون ساحلی، بویژه مناطق دارای منابع معدنی و غذایی مهم، کم نیستن امروزه دولت ها، شش نوع صلاحیت را در مناطق برون ساحلی اعمال می کنند این مناطق عبارتنداز :
–آب های داخلی
– دریای سرزمینـــــی
– منطقه مجاور یا منطقه نظارت
– منطقه انحصاری اقتصادی
– سکوی ساحلی یا فلات قاره
– آب های آزاد
تاریخچه، مفهوم و تعریف سرحد و مرز
نیازهای طبیعی انسانها به منابع موجود در محیط اطراف باعث شده تا انسان از آغاز پیدایش خود و تشکیل قومیت ها و زندگی گروهی، محدوده معینی را برای خود مشخص کند و از آن محدوده در مقابل بهره برداری، نفوذ و دخالت سایر افراد جلوگیری و در صورت لزوم، به طور دسته جمعی از حریم خود دفاع نماید.(خطایی، ۱۳۷۴: ۲)
به طور کلی، تلاش ها برای تعریف اصطلاحت «مرز»[۱] و «سرحد»[۲] به همراه طبقه بندی و فهرست عنوان انواع مرز توسط دانشمندانی مانند هادرتشورن[۳] ۱۹۳۶م، هولدریچ[۴] ۱۹۴۰م، جونز[۵] ۴۵ – ۱۹۴۳م و کریستف[۶] ۱۹۵۹م انجام گرفته است. اگر چه اولین مباحث مرزهای سرزمینی توسط جغرافیدانان دانشگاهی به زمان راتزل(۱۸۹۷م) برمی گردد که رفتار ارگانیکی دولت را مطرح کرد، اما این موضوع توسط ارد کرزن (۱۹۰۸م) و هولدریچ (۱۹۱۶م) درباره مرزهای سیاسی و شکل گیری مرزها پیگیری شد.(Newman & Passi, 1998:188). تاریخ نشان می دهد که در گذشته مفهوم مرز با آنچه که امروزه برداشت می شود، تفاوت داشته است. در گذشته مرز به صورت یک خط مفهوم نداشت؛ در آن زمان منطقه پهناوری را که فاصل میان دو امپراتوری بود، منطقه سرحدی می خواندند. یعنی برای انسان روزگار باستان انتهای قلمرو، سرحد بود. جغرافی دانان در تعیین تفاوت میان سرحد و مرز توضیحات گوناگونی را ارائه داده اند. از جمله «کریستف» درسال ۱۹۵۹م، به بررسی ساختار هر یک از این دو واژه پرداخت. او در مورد این دو مفهوم می گوید: «سرحد از مفهوم حد جلو[۷]، مانند نوک نیزه، به معنی حد جلویی یا حد انتهایی تمدن می آید. «مرز» از مفهوم «محدوده ها»[۸] گرفته است که به محدوده سرزمین اطلاق می شود. به این ترتیب، سرحد نگاه به بیرون دارد و مرز محدود کردن در درون را می رساند. در حالی که مرز، خط مشخص کردن جدایـــی (دو کشور) است، سرحد، منطـــقه برخورد (دو قدرت) شمرده می شود
.(Taylor, 1984: 145) این مفهوم نگاری میان واژه های «Boundary» و «Frontier» در مورد واژها های فارسی مرز و سرحد دقیقا جاری نیست. دو مفهوم مرز و سرحد که درمقام برگردان واژه های Boundary و Frontier به کار گرفته می شوند، پویایی مفهوم جداگانه ای در زبان فارسی دارند. در حالیکه «مرز» در فارسی از مفهوم «سامان» فراتر نمی رود و آن خطی است جدا کننده دو سرزمین که هیچ گونه نگاه به درون یا بیرون را نمی رساند، « سرحد» در حقیقت مفهوم میزان نهایی یا «اندازه» را می رساند که در جای خود مفهوم «بس» بودن یا «کفایت داشتن» را می رساند و بیشتر جنبه نگاه به درون دارد و از پویایی سیاسی نگاه به بیرون داشتن بهره چندانی نمی برد (مجتهد زاده، ۳۲:۱۳۷۹). «ژان گاتمن»[۹] پدر جغرافیای سیاسی درباره مفهوم سرحد می نویسد: «نزد برخی ملتها سرحد خطی بود در فضا که می بایستی حفظ ونگهداری می شد. مفهوم فرانسوی سر حد طبیعی شاید بهترین جلوه دهنده این برخورد باشد. نزد دیگر ملت ها سرحد یک منطقه پیرامونی بود که دگرگونی های اجتماعی و اقتصادی پدید آوردنده یک ملت را سبب می شد و به زیستن آن ملت یاری می داد…» (همان: ص ۳۱).
گلاسنر هم در تعریف سرحد آورده است که: «سرحد یک ناحیه است اما سرحد همیشه ناحیه جدا کننده دو یا چند کشور نبوده است بلکه به معنای اولیه کلمه برای فضای داخلی کشورها که دولتها ان را کاملا اشغال کرده اند بیشتر به کار می رود» (Glassner, 1992: 73). خانم میرحیدر نیز معتقد است که در گذشته مفهوم مرز با انچه که امرزه از آن برداشت می شود تفاوت داشته است. در آن زمان سرحد به منطقه پهناوری که حد فاصل دو امپراتوری بود، گفته می شد. این گونه مناطق معمولا به طور تصادفی به وجود می آمدند وتصمیم و موافقت قبلی حکومت ها مبنای تشکیل آنها نبود. معمولا سرحد به معنای آخرین حد پیشروی یک امپراتوری در نواحی اطراف خود بوده است (میرحیدر، ۱۶۲:۱۳۸۰).
به نظر پیروز مجتهدزاده نیز سرحد در زمانهای قدیم، « به منطقه تماس میان دو نهاد دارای موجودیت که از نظر اجتماعی و سیاسی یکپارچه بودند اطلاق می شد و هر سرحدی دو نهایت را نشان می داد. می توان با اطمینان خاطر، سرحد را به عنوان شاخص حدود بیرونی قدرت و نفوذ یک حکومت و یا نشانه لبه های فشار سیاسی یک قدرت در مقابل دیگری توصیف کرد» (مجتهدزاده، ۳۵ :۱۳۸۰). در جهان کهن، بهترین نمونه مناطق سرحدی را می توان بین دو امپراتوری ایران و روم یافت. به طوری که ساسانیان دولت حیره در بین النهرین و رومیان دولت غسان در شامات را به عنوان منطقه سرحدی خود باطرف مقابل تاسیس کردند(مجتهدزاده، ۶۷:۱۳۷۳).
منطقه سرحدی، در طی زمان برحسب مکان، مفاهیم گوناگونی را القا می کرده است. برای نمونه، در تاریخ ایران باستان، از کشورهای مرزبان نام برده شده است. این کشورها با گرفتن باج از حکومت مرکزی به نگهبانی مرزهای امپراتوری می پرداختند، ولی چون اغلب به دلیل دوری از مرکز، خودمختار بودند، از قدرت خود سوء استفاده کرده و دو دولت مجاور را برضد یکدیگر تحریک می کردند. در امپراتوری های چین و روم، سرحدات به منظور حفاظت امپراتوری از حملات اقوام وحشی تاسیس می شوند. دیوار چین نیز به ویژه برای چنین هدفی ساخته شده است. در اروپای قرون وسطی زمانی که فئودالیسم همه گیر شده بود، مناطق سرحدی پیوسته در تغییر و تحول بودند، چون امپراتوریها سرزمین و مردم ساکن آن را جزو اموال خود می دانستند و هر زمان که اراده می کردند، آنها را می فروختند و هر گاه به عنوان ارث به فرزندان آنها می رسید با تقسیم آن مرزهای جدیدی تعیین می کردند. در قاره آمریکا، هنگامی که اروپاییان برای اشغال سرزمین از خاور به باختر آن پیشـــروی می کردند، منطقه ای که جلوی آخرین حد پیشروی آنان قرار می گرفت و خالی از سکنه بود، سرحد خوانده می شد، امروزه انگلیسی زبانان این اصطلاح را درباره اقیانوسها، قطب جنوب و فضای نامحدود به کار می برند (میرحیدر، همان:۱۶۳). در ایران آیین سرحدداری در دوره صفویان به آیین مرزداری تبدیل شد که در آن حکومت مرزداری به وجود آمد، مانند مرزداری بحرین کرانه ای ( حسا و مجمع الجزایر بحرین). اما در این دوره تلاشی برای تقویت ساختاری و حقوقی این آیین باستانی که بتواند پاسخگوی مقتضیات زمان باشد و چگونگی حقوقی روابط میان مرکز و پیرامون قدرت سیاسی را بر اصول مشخص و پایداری تعیین کند، به عمل نیامد (مجتهدزاده، کشورهای و مرزها …:۶۷).
با پیدایش «اقتصاد بین المللی» در سده نوزده، که خود ناشی از گسترش امپریالیسم با گرایش جهانی در دوران های جلوتر بود، با خاصیت ذاتی آن که ایجاد نظام اقتصادی بین المللی از راه گسترش سیستم نوین بازرگانی و ارتباطات جهانی است، نیاز به مشخص ساختن خط دقیق برخورد میان حکومت ها از راه نمایندگی های بازرگانی و سیاسی آنها بالا گرفت. نخستین نمونه های خطوط مرزی نو در آمریکای شمالی، استرالیا، آفریقای جنوبی و شمال خاوری هندوستان (میان دو امپراتوری ایران و بریتانیا) پدید آمد (مجتهدزاده،۱۱۹:۱۳۷۵).
مرزهای سیاسی مهم ترین عامل تشخیص و جدایی یک واحد متشکل سیاسی از واحدهای دیگر است. در ضمن وجود همین خطوط است که وحدت سیاسی را در یک سرزمین که ممکن است فاقد هرگونه وحدت طبیعی یا انسانی باشد، ممکن می سازد. خطوط مرزی ضمن تعیین حدود قلمرو حاکمیت حکومت، تعیین کننده حدود اختیارات دولت آن حکومت نیز هستند، مثلا هیچ دولتی حق ندارد از مردمی که در خارج از خط مرزی تثبیت شده آن دولت زندگی می کنند مالیات بگیرد یا از آنها بخواهد به خدمت نظام درآیند یا در خاک کشور همسایه بدون اجازه به اجرای عملیات نظامی بپردازند. گذر از خطوط مرزی بین المللی بدون اجازه ممکن نیست و اخذ اجازه عبور و رویداد، لازمه مسافرت به کشورهای دیگر است (میرحیدر، پیشین،۶۲-۶۱).
در زیربه چند تعریف از مرز اشاره می شود:
پیترتیلور: « … مرز مفهومی از بیرون به درون است و خط مشخصی است که جدایی را نشان می دهد … » (Taylor,op.cit:145).
مارتین گلاسنر: «در واقع مرز یک خط نیست بلکه یک سطح است، یک سطح عمودی است که از طریق فضا، خاک و زیرزمین دولتهای همسایه را برش می دهد. این سطح در روی زمین به صورت یک خط به نظر می رسد»(Glassner,op,cit:75).
ریچارد مویر:[۱۰] «مرزها تا حدودی مانند چیزی خطی توصیف شده اند. در حقیقت مرزها در جایی به وجود می آیند که فصل مشترک های عمودی میان حاکمیت های کشوری از سطح زمین می گذرد».(مویر،۱۳۷۹ :۲۸۱).
پرسکات: « مرز اشاره دارد به یک خط ولی سرحد اشاره دارد به یک ناحیه یا محدوده مرزی».(Perscott,1987:13).
آلاسدایر درایسدل- جرالد . اچ . بلیک: « مرز به پدیده ای فضایی اطلاق می شود که منعکس کننده قلمرو حاکمیت سیاسی یک دولت بوده و مطابق قواعد خاصی در مقابل حرکت انسان، انتقال کالا، … مانع ایجاد می کند» (در ایسدل و بلیک، پیشین:۱۰۱). در جمع بندی تعاریف ارائه شده مشخص می شود که مرز یک خط مشخص است که جداکننده دو واحد سیاسی است. این خط به عنوان مانع عمل میکند و به صورت یک سطح در فضا و زیرزمین نیز کشیده می شود.
این در حالی است که سرحد یک ناحیه بوده و در گذشته نیز مطرح بوده است. بنابراین مرز یک خط مشخص و جداکننده دو واحد واحد سیاسی است. اگر این دو واحد سیاسی حکومت ها باشند، این مرز، مرز بین المللی نامیده می شود. مرزهای بین المللی، در شکل دهی مناسبات سیاسی و اقتصادی میان حکومت ها نقش برجسته ای به عهده دارند. مرزها کنش متقابل مرزنشینان را به شدت تحت تاثیر قرار می دهند. درمیان گونه های مختلف مرز، مرز بین الملل، به این دلیل که در آن بیش از سایرگونه ها امکان بروز اختلاف و منازعه سیاسی وجود دارد از اهمیت بیشتری برخوردار است (میرحیدر، همان:۱۶۱). به طور کلی در مورد تفاوت میان مرز و سرحد، پرسکات معتقد است که مرز به یک خط اشاره دارد، ولی سرحد یک ناحیه یا محدوده مرزی است .(Perscott,op.cit:13)
مویر نیز معتقد است که مرزها در جایی به وجود می آیند که فصل مشترک های عمودی میان حاکمیت های کشوری از سطح زمین می گذرد. سرحدات مفهومی منطقه ای دارند در نتیجه دربرگیرنده چهره های جغرافیایی مختلف و غالبا جمعیت ها هستند. گرچه مرزها – به عنوان فصل مشترک عمودی – دارای امتداد افقی نیستند اما عامل موقعیت مرزی می تواند در تعیین چشم اندازهای اطراف موثر باشد حال آنکه منطقه ای که در گذشته یک سرحد بوده ممکن است مدتهایی پس از آن که سرحد جلو رفته، عقب رفته و یا کوچک شده است، باز هم دارایی مشخصات در چشم انداز باشد. (مویر، همان: ۲۸۱). در نهایت اینکه از زمانی که حکومت های سرزمینی به وجود آمدند، مرز مفهوم امروزی خود را یافت و منطقه سرحدی نیز جای خود را به خط مرزی داد. ازدیاد روزافزون جمعیت و نیاز فزاینده مردم به منابع طبیعی موجب شده که حکومت ها در علامت گذاری خطوط مرزی خود دقت کنند و مرزها تا حد ممکن کمترین فضا را اشغال کنند (همان:۱۶۳). در جهان نوین کنونی حاکمیت دولت بر روی خشکی، دریا و هوا اعمال می شود. مرزهای هر دولت به طرف بالا در یک سطح عمودی گسترش می یابد تا فضای ملی را تحدید کند و به طرف پایین (به صورت گوه مخروطی تا مرکز زمین) پیش می رود تا حاکمیت زیرزمینی را تعیین کند (درایسدل و بلیک۱۳۷۴: ۱۰۱).
[۱] .Boundary.
[۲] .Frontier.
[۳] .Hartshorn.
[۴] .Holdrich.
[۵] .Jones.
[۶] .Kristof.
[۷] .In front.
[۸] .Bounds.
[۹] .John Gottman.
[۱۰] .Richard Moyer.